کرسی علمی ترویجی با عنوان: «روایت­‌شناسی و سبک‌­شناسی مقتل سرالأسرار به عنوان مقتل شاخص غرب کشور» برگزار شد.

ارائه دهنده: دکتر سحر یوسفی پژوهشگر پسادکتری گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه رازی

 ناقدین:

دکتر عبدالرضا نادری فر عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه رازی

دکتر عامر قیطوری عضو هیئت علمی گروه زبان انگلیسی دانشگاه رازی

مدیر جلسه: دكتر ابراهیم مالمیر عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه رازی

جلسه کرسی علمی ترویجی با عنوان «روایت­ شناسی و سبک ­شناسی مقتل سرالأسرار به عنوان مقتل شاخص غرب کشور» روز یکشنبه 14 اسفند 1401 ساعت 13:30 در سالن جلسات شماره ۱ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه رازی به صورت حضوری و مجازی با حضور اعضای هیأت علمی و علاقه مندان برگزار گردید. ارائه دهنده کرسی دکتر سحر یوسفی پژوهشگر پسادکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، ناقد اول دکتر عبدالرضا نادری فر عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی، ناقد دوم دکتر عامر قیطوری عضو هیأت علمی گروه زبان انگلیسی، مدیر جلسه دکتر ابراهیم مالمیر عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه رازی و دکتر روح اله بهرامی دبیر کمیته کرسی‌های نظریه پردازی دانشگاه رازی در جلسه حضور داشتند.

دکتر سحر یوسفی، ابتدا تأکید کرد که آنچه در این نشست ارائه شده، ماحصل مقالاتی است که در دورۀ پسادکتری با راهنمایی­ های دکتر ابراهیم مالمیر استاد دوره­ پسادکتری انجام گرفته و به نتیجه رسیده است. ارائه­ دهنده در این کرسی، به معرفی جامعۀ آماری پژوهش، شرح موضوع و تبیین مسأله، پیشینۀ پژوهشی موضوع، کارکردها و ضرورت­ های تحقیق پرداخت. وی کوشید ضمن اینکه مقتلی اصیل و کمتر شناخته شده در غرب ایران را معرفی کند، بافت مقتل مذکور را از منظر رویکرد­های برجستۀ روایت­ شناسی، نشانه ­شناسی اجتماعی و سبک­ شناسی بررسی و تحلیل کند.    

ماحصل ارائه را توسط دکتر سحر یوسفی؛ ارائه دهنده می­توان بدین ترتیب شرح داد:

الگوی کنشی گرماس در مقتل سرالاسرار؛

الگوهای مختلفی برای روایت­ شناسی وجود دارند. الگوی کنشی گرماس از برجسته ­ترین الگوهایی است که شناخت ساختار روایت را هموار می‌سازد. این الگو بستری را فراهم می­کند تا با استخراج عاملان یک روایت و پی­رفت‌­ها، در نهایت ساختار روایی یک اثر را شناخت.

گرماس سه دسته از تقابل­ های دوگانه را پیشنهاد کرد که بنا به قاعده ­های معناشناسی شکل می­ گیرند. در الگوی کنشی او شش عامل یا مشارک وجود دارد: کنش­­گر(فاعل) - شیء ارزشی(مفعول) /کنش­گزار(فرستنده یا تقاضاکننده)- کنش‌پذیر (گیرنده) / کنش­یار و ضدکنش­گر که با هم مناسبات نحوی و معنایی دارند. گاهی هر شش عامل در روایتی یافت می­شوند و گاه شماری از آنان. روایت­ها نیز حول محور پی‌رفت‌ها و زنجیرهای روایی شکل می­گیرند. سه نوع پی­رفت یا زنجیرۀ روایی هم عبارتند از: «زنجیرۀ اجرایی(آزمون­‌ها و و مبارزه­‌ها)، زنجیرۀ میثاقی (بستن و شکستن پیمان‌­ها) و زنجیرۀ انفصالی (رفتن و بازگشتن‌­ها) ». به بیانی دیگر، پی­رفت اجرایی بر اساس زمینه­‌چینی وظایف، نقش‌ویژه‌ها، کنش­ها شکل می­گیرد.

رویکرد کنشی روایت­ شناسی، رویکردی قابل انطباق با انواع روایت و ازجمله مقتل­‌هاست. الگوی کنشی گرماس، بستر روایت­ شناسی را در انواع روایت­ها و از جمله مقتل­‌ها هموار ساخته است. بر این فرض در پی انطباق این رویکرد با مقتل سرالأسرار برآمدیم و دریافتیم می ­توان ساختار کلی این روایت تاریخی راتبیین کرد و با بررسی کنش­ های مشارکین و پی‌رفت‌های مقتل مذکور، ساختار کلی این روایت را دریافت.                                                          

در شش موقعیت مختلف بررسی شده دریافتیم که پی­رفت­ها به چه شکل­هایی و کنش­گران با چه کنش ­هایی ظهور می ­کنند. این مقتل با توجه به اینکه در چند فصل، مشروحِ حوادث را بیان می­کند، کنش­گران چندگانه و زنجیره­ های سه­ گانه را هر فصل به صورت مجزا دارد که شرح آن در بخش بحث و بررسی آمد. در عین حال به سبب انسجام روایی مقتل مذکور، این روایت طرحی کلی نیز دارد. در طرح کلی روایت این مقتل، پی­رفت میثاقی عهدبستن کوفیان برای بیعت با امام حسین (ع) است. پی­رفت اجرایی با قیام امام حسین(ع) و مبارزۀ ایشان و اصحابش در برابر یزیدیان ظهور می ­یابد و پی­رفت انفصالی را باید در دگرگونی احوال بیعت­ کنندگان و عهدشکنی آنان جست که در نهایت منجر به جنایات واقعۀ عاشورا و شهادت امام حسین(ع) و یارانش می ­شود.

همانگونه که فصل­‌ها با پی­رفت­‌های مستقل­شان ظهور کردند، عوامل کنش­گر نیز این قابلیت را داشتند که به صورت مجزا ظاهر شوند. در این بین، مشارکین شش­ گانه گاه در تعداد مشارکین کمتری ظهور می­یابند و ادغام می ­شوند. علت این ادغام، هم­پوشانی شخصیت­هایی است که هم به عنوان کنش­گزار و کنش­گر و یا هم به عنوان کنش­پذیر و کنش­گر نمود یافته­ اند؛ نظیر روایت­هایی که هم کنش­گر و هم کنش­پذیر امام حسین(ع) به شمار می­رود. در طرح کلی، عاملان اصلی این مقتل نیز بدین شرح­اند: کنش­گزار خداوند است که به فاعل، فرمان جهاد می­دهد. کنش­گرِ اصلی یا همان فاعل، امام حسین(ع) است که به سوی ابژۀ ارزشی، هدایت شده و دیگران را نیز هدایت می­کند. مفعول یا ابژۀ ارزشی، جهاد و شهادت­ طلبی است. کنش­یاران نیز صحابه و یاران حضرت هستند. ضدکنشگران هم یزید و سپاهیان ابن زیاد و بنی سعد به­ شمار می­ آیند.

همان­گونه که هر فصل کنش­گران خاص خود را دارد، در این میان کنش­گزار، کنش­گر و کنش­پذیر با نقش­ ویژه ­ها و کنش­ هایی ثابت ظهور می کنند. ابژۀ ارزشی نیز متغییر نیست. در حالی که عاملانی که تحت عنوان کنش­یار و ضدکنش­گر ظاهر می­ شوند، همواره کنش ­های ثابتی ندارند. کنش­یاران و ضدکنش­گران گاه تغییر کنش­ می­ دهند. کنش­یار به ضدکنشگر تبدیل می­شود و یا بالعکس. این تغییر کنش از سازنده به مخرب یا از مخرب به سازنده نمایان می­شوند. در این بین مهم­ترین کنش­یارانی که به ضدکنش تبدیل می­شوند، شیعیان کوفه و سرکردگان قبایلی است که بیعت خود را می­شکنند. حر و خانواده ­اش نیز در شمار اهم ضدکنش­گرانی است که به کنش­یار تغییر وضعیت می­دهند. جدول زیر، به طور کلی مشارکین روایت در مقتل سرالأسرار را نشان می­دهد.

ضدکنش­گر

کنش­یار

ابژۀ ارزشی

کنش­پذیر

کنش­گر

کنش­گزار

یزید، ابن زیاد، سپاهیان ابن زیاد و سپاهیان بنی سعد

یاران امام حسین (ع) و اهل بیت (س)

جهاد و

شهادت طلبی

آل رسول (ص)

امام حسین (ع)

امام حسین (ع)

خداوند

جدول 1: مشارکین روایت در مقتل سرالأسرار

نشانه­ شناسی اجتماعی در مقتل سرالاسرار

رویکرد­های نشانه­ شناسی یکی دیگر از رویکردهای بررسی گونه ­های مختلف روایات هستند که در مطالعات پژوهشی اخیر جایگاه ویژه‌­ای دارند. نشانه ­شناسی اجتماعی نیز از زیرمجموعه‌­های نظریۀ نشانه ­شناسی است که بر هویت، اجتماع، فرهنگ و آداب معاشرت تکیه دارد. پی­یر گیرو، نشانه­ شناسی را علمی می­‌داند که به مطالعۀ نظام ­های نشانه­‌ای مانند زبان­‌ها، رمزگان، نظام‌­های علامتی و... می­پردازد. نشانه‌­های اجتماعی از منظر گیرو در حوزه­‌های «نشانه‌­های هویت»، «نشانه­‌های آداب معاشرت» و «سرشت نشانه­‌های اجتماعی» جای می‌گیرند و هر یک شاخص­های خود را دارند. نشانه­‌های هویت یکی از شاخص ­های نشانه­‌های اجتماعی است که عبارتند از: نام­ها و القاب، گروه‌ها، مکان­ها، نشانه­‌های ظاهری، آرم­ها، پرچم­ها و توتم­ها. نشانه‌­های آداب معاشرت از منظر وی، توهین، لحن کلام، اطوارپژوهی، سلام و خداحافظی و فاصله­ پژوهی را دربرمی­گیرد. عوامل مختلفی در شکل­گیری ارتباطات اجتماعی مشارکت دارند. هرچند ارتباطات اجتماعی بی­شمارند؛ اما می­توان آنها را در چهار نوع آیین­ها، میثاق­ها، مدها و بازی­ها جای داد.

با وجود پژوهش­های بسیار در حوزۀ نشانه­ شناسی، روایت­های تاریخی جایگاهی نداشته­ اند. از این­روی، در این نوشتار روایت تاریخی مقتلی از خطۀ غرب با شاخص ­های نشانه‌شناسیِ اجتماعی گیرو بررسی شد. دریافتیم در مقتل سرالأسرار نشانه ­های بسیاری نمود یافته­‌اند. از این 6319 نشانه، نشانه­ های هویت با 62% بالاترین بسامد را به خود اختصاص داده­اند و پس آن، آداب معاشرت با بسامد23% و سرشت نشانه­ های اجتماعی با بسامد 15% نمود یافته‌­اند. تمامی زیربخش ­های نشانه­ شناسی پیر گیرو در مقتل سرالأسرار بازتاب یافته­‌اند و تنها توتم از زیرشاخۀ نشانه­‌های هویت، در مقتل مذکور نمودی ندارد.

مقتل­ها روایتی تاریخی و واقع­ گرایانه­‌اند و قابلیت بررسی نشانه­ شناسی اجتماعی را دارند. مقتل سرالأسرار نیز یکی از مقتل­‌های برجستۀ غرب کشور است که نویسندگان آن برای بازتاب واقعیت­های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی واقعۀ عاشورا و عصر اموی توجه ویژه­‌ای به نشانه­‌های اجتماعی داشته­اند. این نشانه‌­ها توانسته‌­اند جوانب روزمرۀ زندگی نظیر شغل، خوراک و پوشاک را ترسیم کنند. در عین حال سستی اندیشه، سطحی‌­نگری، فاصلۀ طبقاتی، ستم­گری و ستم ­ستیزی، فساد درباری و ... را منعکس سازند. نشانه ­های اجتماعی به ترتیب بسامد رمزگان­ه‌ای هویت، نشانه­‌های آداب معاشرت و سرشت نشانه­‌های اجتماعی در مقتل سرالأسرار بروز و نمود می­‌یابند و هر یک به سهم خود واقعیت‌­های اجتماعی را بازتاب می­‌دهند. در میان نشانه‌­های هویت، انتساب به نام پدر و نام قبیله نشان از جایگاه ویژه‌­ای این موضوع در فرهنگ جامعه دارد. از سویی عضویت در گروه‌­ها و طبقات اجتماعی و شغلی با وضعیت اقتصادی و اخلاقی اشخاص ارتباطی مستقیم دارد و مکان زندگی نیز می‌­تواند گویای جایگاه اجتماعی و وضعیت اقتصادی افراد باشد. چگونگی بروز نشانه‌­های ظاهری نیز متأثر از آداب اجتماعی و اوضاع اقتصادی و فرهنگی جامعه است.

در میان آداب معاشرت توهین و لحن کلام جایگه ویژه­ای دارند. توهین اغلب از سوی نویسندۀ مقتل برای شخصیت­های معاند است که متأثر از باور، خشم و اندوه نویسنده است. گاه شخصیت­های حسینی نیز کلامی توهین­آمیز دارند و بنا به تعصب نویسنده به ندرت توهین­های شخصیت­های بیان شده است، در حالی­که اغلب شخصیت­های معاند لحنی تمسخرآمیز دارند. در میان لحن­های مختلف و متنوعی که در کلام شخصیت­ها بروز می­یابد، لحن آمرانه نشان از فضای استبدادی و ستمگرانه است که سبب بروز لحن­های تمنایی و حسرت­آمیز در شخصیت­های ستم­دیده می­شود. رفتارهای غیرکلامی به شکل اندوه، ترس و اضطراب بیانگر احوال شخصیت­های حسینی است، در حالی که شادی، سرور و پای­کوبی را در احوال و رفتار شخصیت­های معاند می­یابیم. سلام و خداحافظی نیز آدابی است که اغلب در تعاملات اجتماعی شخصیت­های حسینی نمود می­یابد. نزدیکی و دوری در معاشرت نیز برخاسته از عواطف و یا حالت­هایی چون نزاع است.

سرشت نشانه­های اجتماعی نیز با میثاق­ها، آیین­ها، مدها و بازی­ها فضای جامعۀ اموی را ترسیم می­کنند. این رمزگان نشان می­دهند که بی­اخلاقی و نفاق مردم و فضای سیاسی مستبدانه سبب می­شود که پیمان­شکنی مرسوم باشد و خیل عظیمی به عهدشکنی با امام حسین(ع) روی می­آورند. آیین­های مختلفی نیز در مقتل مذکور نمود می­یابند که اغلب نتیجۀ اعمال و اعتقادات دینی است و گاه برخاسته از سنت­های اجتماعی و باورهای عرفی است. پوشاک می­تواند ملاکی برای تمایز طبقات اجتماعی و اقتصادی باشد، در عین حال به باورهای اعتقادی تکیه دارد. خوراک در مقتل مذکور بیش از آنکه تصویرگر فقر باشد، شرایط­های دشوار اجتماعی نظیر جنگ، اسارت و زندان را توصیف می­کند. مرسوم بودن شرب خمر و زنان مغنی و رقاص نشان دیگری از فساد دستگاه حاکم است. بازی نیز در طبقات درباری نمود می­یابد که جنبۀ قمار داشته و نشان دیگری از فساد اخلاقی درباریان عصر اموی است.

سبک­شناسی مقتل سرالاسرار

شیوه‌ها و رویکردهای مختلفی برای بررسی شاخه‌های تاریخ‌نگاری از جمله مقتل‌ها وجود دارد. سبک­‌شناسی از حوزه‌های برجسته و کارآمد در مطالعات اخیر است. سبک ‌شناسی بستر شناخت لایه‌های زبانی، فکری و ادبی هر اثر را هموار ساخته است و مطالعات سبک ‌شناسه، رویکردی سازنده در شناساندن بهتر آثار تاریخیادبی به ­شمار می‌رود.

مقتل سرالأسرار اثری تاریخی- ادبی است که مرگ مؤلف آن را نیمه‌تمام گذاشت و فرزندش آن را به سیاق پدر به پایان ­رساند. سرالأسرار از منظر درک مطلب، سبکی بینابین یا مرسلِ مغلق دارد که با زبانی گزارشی- توصیفی برای موضوعی مذهبی-تاریخی به کار رفته است. نویسندگان اثر، متناسب با موضوع که رویدادی تاریخی است، شیوۀ «واقع­گرایانه» را انتخاب کرده‌اند و کوشیده‌اند که حوادث، شخصیت‌ها و پدیده‌­های مختلف حتی ناخوشایند جنگ را همان‌گونه که هست، توصیف­ کنند و این شیوه، لازمۀ نوشتارهای تاریخی است.

در لایۀ زبانی دریافتیم عناصر موسیقایی محدودی در سطح آوایی با هدف تأثیرگذاری و توجه بر مخاطب بروز یافته‌اند و توجه چندانی به این سطح نشده‌است؛ اما در سطوح لغوی و نحوی، عناصر شاخصی وجود داشت که گاه با واژگان کهن فارسی و نشانه‌های سبکی قدیمی جلوه‌ای کهن‌گرایانه دارد؛ اما آنچه نثر این کتاب را از زبان مرسل دور ساخته، تأثیر نویسندگانِ عربی‌دان از زبان عربی است. این تأثیرات خود را در سطوح لغوی و نحوی به شکل‌های مختلفی نشان داده ­است. استفاده از لغات دشوار عربی، کثرت لغات عربی، جمع مکسّر، تطابق صفت و موصوف، صفت و موصوف جمع از جملۀ این نمودهاست. آوردن عبارت‌های عربی و به‌ویژه استشهاد از آیات و احادیث، جلوه‌های دیگری از عربی‌دانی نویسندگان‌اند که در مجموع برای تأیید و تأکید کلام یا آرایش آن به کار رفته­اند.

در سطح فکری نیز ضمن بیان واقعیت‌های حوادث عاشورا و وقایع پیش و پس آن، مضامین و ارزش‌های دینی نویسندگان بیان شده است. از آنجا که نویسندگان برای بیان اندیشه­ها و عواطفشان یا زینت کلام به زبان ادبی روی آورده­اند، این مقتل جنبۀ ادبی نیز یافته است. بروز عناصر مخیّل و تصویرساز در مقتل مذکور به این مقتل تاریخی، صب؛بۀ ادبی نیز بخشیده است و در سطح ادبی نیز پرتکرارترین عنصر تصویری، تشبیه است که در خدمت بیان عواطف و عقاید نویسندگان و روشن کردن مطلب برای مخاطب آمده است. سایر شگردهای ادبی با وجود آنکه حضور چشمگیری ندارند؛ اما از آنجا که در خدمت اثری تاریخی آمده‌اند، در عباراتی، زمینه­ای را فراهم آورده‌اند که به اثر صبغۀ ادبی می­بخشند.

نویسندگان در هر سه سطح سبک و سیاق نوشتاری یکدست و واحدی دارند؛ اما در سطح زبانی تکیۀ نویسندۀ اول به موسیقی بیرونی بیش از نویسندۀ دوم است. در لایۀ لغوی، نویسندۀ اول گاه واژگان را در معنای ویژه‌ای به کار برده است؛ در حالی که با هنجارگریزی واژگانی در کلام نویسندۀ دوم روبرو هستیم. در سطح فکری نیز ضمن وحدت اندیشۀ هر دو نویسنده، گاه هر یک با استقلال فکری، مضامین اعتقادی دیگری را نیز مطرح کرده‌اند که با هم منافاتی ندارند. در سطح ادبی نیز بیشترین وحدت نوشتاری را از نویسندگان می‌بینیم. نمودار زیر بسامد سطوح سه گانه در مقتل تاریخی-ادبی سرالأسرار را نشان می­دهد.

ناقد اول، ضمن پرداختن به نظریاتی که مبنای کار پژوهشگران بود، به مقولات روایت­شناسی و نشانه­شناسی اجتماعی اقبال بیشتری داشت؛ چون آنها را ساختارمند ارزیابی کرد. در پایان، دو پرسش چالشی را در مورد چرایی انتخاب این اثر و نیز رویکرد سبک­شناسی آن مطرح ساخت. پرسش نخست این بود که چرا نویسندگان با وجود داشتن تخصص در زمینۀ زبان و ادبیات فارسی، موضوعی تاریخی انتخاب کرده­اند و در مورد رویکرد سبک­شناسی این سؤال اساسی را مطرح کرد که چگونه می­شود اثری که دارای دو نویسندۀ مستقل است، ساختار آن اثر را سبک­شناسی و تببین کرد.

ارائه­دهنده، به پرسش­های مذکور به این ترتیب پاسخ داد:

-پژوهشگران با وجود میلی که به متون ادبی دارند، اما چون ادبیات اغلب از عنصر واقع­گرایی فراتر می­رود، گاه نمی­تواند بستر الگوهای واقع­گرایانه­ای نظیر روایت­شناسی و یا نشانه­شناسی اجتماعی را فراهم سازد؛ چون یافته­های پژوهش قابلیت این را ندارند که مصداقی برای متون واقع­گرا باشند. در کنار این عامل، دغدغه­های دینی نویسندگان در کنار علاقه­شان به ادبیات باعث شد تا متنی تاریخی و مذهبی را انتخاب کنند که صبغۀ ادبی نیز داشته باشد.

- برای اینکه تبیین درستی از سبک این کتاب شود، محورهای سبک­شناسی با رویکرد بسامدی در سراسر متن اعمال شده است. از آنجا که باید برای بررسی متنی از لحاظ سبک ‌شناسی، باید روشی داشت، روشمند عمل شد. از ساده‌ترین و در عین­حال عملی‌ترین راه‌ها این بود که متن را از سه دیدگاه زبان، فکر و ادبیات بررسی کرد. هرچند سبک هر اثر مانند شخصیت افراد منحصر است، اما چون نویسندۀ دوم در صدد تکمیل این اثر برآمده و از سویی دیگر، عامدانه سبک و سیاق نویسندۀ اول را دنبال کرده، میزان شباهت­های ساختاری، فکری و محتوایی، بسیار بیشتر از تفاوت­ها بود. در عین حال تفاوت­های سبکی اندک نویسندگان، در سطوح سه­گانه نیز استخراج و تحلیل شد.

ناقد دوم، در مدت بیست دقیقه، نظریات ناقد اول در محورهای روایت­شناسی و سبک­شناسی را تأیید کرد و محور نقد و نظریاتش را معطوف به حوزۀ سبک­شناسی کرد. در پایان ارائۀ خود نیز پرسش­هایی را مطرح داشت که پاره­ای از آنها نقد­ها و سؤالاتی جزئی بودند و پاسخ کوتاهی داشتند و بیشتر به شیوۀ نوشتار مقاله معطوف بود؛ اما پرسش­های عمده­ای هم بدین شرح داشت: چه اهدافی برای بررسی سبک­شناسی این مقتل دنبال شد، به چه دلیل از یک مقتل تاریخی، تحت عنوان تاریخی ادبی یاد شده و با وجود شباهت­های بسیار، چه تفاوت­های سبکی­ای در سطوح سه­گانۀ مقتل مذکور نمود یافته­اند.

ارائه­دهنده ابتدا به نقدهای جزئی ناقد پرداختند و محدودیت واژگان در ساختار یک مقاله و شیوه­نامۀ اختصاصی مجله را دلیل نیاوردن شاهد مثال بیشتر یا مطرح کردن بعضی سرفصل­ها در کنار یکدیگر عنوان کرد؛ اما در مورد پرسش­های عمده به این ترتیب پاسخ داد:

-تا کنون در زمینۀ مقتل و مقتل­نگاری پژوهش­هایی انجام شده است؛ از آنجا که در پژوهشی به بررسی مقتل تاریخی ادبی سرالأسرار پرداخته نشده، خلأ تحقیقاتی در این زمینه، ضرورت پژوهش را به اثبات می­رساند. این نوشتار کوشید ضمن اینکه مقتلی اصیل و کمتر شناخته شده در غرب ایران را معرفی کند، بافت مقتل مذکور را از منظر رویکرد­های برجستۀ روایت­شناسی، نشانه­شناسی اجتماعی و سبک­شناسی بررسی و تحلیل کند.            

-از آنجا که نویسندگان این اثر تاریخی، برای بیان اندیشه­ها و عواطفشان یا زینت کلام به زبان ادبی روی آورده­اند، این مقتل جنبۀ ادبی نیز یافته است و صرفاً تاریخی نیست. بروز عناصر مخیّل و تصویرساز به این مقتل تاریخی، صبغۀ ادبی نیز بخشیده است و در سطح ادبی نیز پرتکرارترین عنصر تصویری، تشبیه است که در خدمت بیان عواطف و عقاید نویسندگان و روشن کردن مطلب برای مخاطب آمده است. سایر شگردهای ادبی با وجود آنکه حضور چشمگیری ندارند؛ اما از آنجا که در خدمت اثری تاریخی آمده‌اند، در عباراتی، زمینه­ای را فراهم آورده‌اند که به اثر صبغۀ ادبی می­بخشند.

- نویسندگان در هر سه سطح  فکری، زبانی و ادبی سبک و سیاق نوشتاری یکدست و واحدی دارند؛ اما در سطح زبانی تکیۀ نویسندۀ اول به موسیقی بیرونی بیش از نویسندۀ دوم است. در لایۀ لغوی، نویسندۀ اول گاه واژگان را در معنای ویژه‌ای به کار برده است؛ در حالی که با هنجارگریزی واژگانی در کلام نویسندۀ دوم روبرو هستیم. در سطح فکری نیز ضمن وحدت اندیشۀ هر دو نویسنده، گاه هر یک با استقلال فکری، مضامین اعتقادی دیگری را نیز مطرح کرده‌اند که با هم منافاتی ندارند. در سطح ادبی نیز بیشترین وحدت نوشتاری را از نویسندگان می‌بینیم.

آخرین اخبار