نشست «تأثیر کرونا بر نظام‌ روابط بین‌الملل» با سخنرانی دکتر جلال دهقانی فیروزآبادی برگزار گردید.

نشست «تأثیر کرونا بر نظام روابط بین‌الملل» روز یکشنبه ۲۵ خرداد ماه سال جاری، با سخنرانی دکتر جلال دهقانی فیروزآبادی؛ استاد تمام علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی و با حضور اعضای محترم هیأت علمی توسط معاونت فرهنگی دانشگاه رازی و به صورت مجازی برگزار گردید.

متن سخنرانی:

شاید کمتر کسی پیش‌بینی می‌کرد که یک ویروسی در حوزۀ خارج از مرز‌های سیاسی و املاکی بتواند نظام بین‌الملل را تحت تأثیر قرار بدهد؛ بنابراین شاید کمتر پیش‌بینی می‌شد که یک ویروس بتواند سطح تعاملات بین‌المللی را تحت تأثیر قرار دهد. سؤالی که از همان ابتدای شیوع این ویروس مطرح بود این که آیا این اشاعه می‌تواند نظام بین‌الملل و نظم بین‌المللی مستقر را تغییر دهد یا نه؟ و اگر تغییری ایجاد خواهد کرد آیا این تغییرات بنیادین و اساسی خواهد بود یا تغییرات روبنایی و جدی خواهد بود؛ به‌بیان‌دیگر آیا کووید ۱۹ مبانی و ماهیت نظام بین‌الملل را تغییر خواهد داد یا نه اصلاً تغییری ایجاد نخواهد کرد یا همان‌طورکه عرض کردم تغییرات ناشی از آن خیلی بنیادین و زیربنایی نخواهد بود.

در ماه‌های اخیر نظریه‌پردازان و اندیشمندان روابط بین‌الملل دیدگاه‌های مختلفی ازمنظر‌های تئوریک متفاوت ارائه کرده‌اند. ما می‌تونیم ادعا کنیم یک نظریه یا پارادایم غالب و مسلط که همه درچارچوب آن بیندیشند، بنویسند و اظهارنظر کنند، به‌ویژه در حوزۀ علوم اجتماعی، نداریم. معمولاً بیش از یک پارادایم و رهیافت نظری حاکم است. اگرچه دربارۀ پارادایم‌های حاکم بر روابط بین‌الملل یا شایع در روابط بین‌الملل اتفاق نظر نیست؛ چند پارادایم مهم وجود دارد که اندیشمندان روابط بین‌الملل پدیده‌های بین‌المللی را درچارچوب آن تحلیل و تببین می‌کنند؛ این پارادایم‌ها عبارت‌اند از: لیبرالیسم، رئالیسم، سازه‌انگاری یا کانستراکتیویسم constructivism و نظریۀ انتقادی. به‌طورکلی درچارچوب این پارادایم‌ها و چارچوب‌های نظری، پدیده‌های بین‌المللی تحلیل و تبیین می‌شوند و اندیشمندان و نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل براساس این پارادایم‌ها تقسیم‌بندی می‌شوند. هریک از این پارادایم‌ها در پاسخ به این سؤال که آیا کووید ۱۹نظام بین‌الملل را متحول و متغییر خواهد کرد پاسخ‌های متفاوتی ارائه می‌دهند که درادامه اشاره‌ای خواهم داشت. اما شاید پیش از این که ما این دیدگاه‌های نظری را  در مورد تأثیر کرونا بر نظم و نظام بین‌الملل توضیح بدهیم لازم است کلیاتی درمورد خود نظام بین‌الملل و موضوع بحث عرض کنیم که مشخص شود ما درمورد چه چیزی بحث می‌کنیم  یا وقتی سخن از نظام بین‌الملل و نظم بین‌المللی می‌کنیم، منظورچیست.

یکی از تفاوتی‌هایی که علوم انسانی و علوم اجتماعی با علوم طبیعی و علوم تجربی دارد این است که برخلاف علوم دقیقه و علوم محض، در علوم انسانی و اجتماعی درمورد معنا و مفاهیمی که به‌کار می‌گیریم اتفاق نظر وجود ندارد؛ یعنی هریک از پارادایم‌ها آن مفهوم را به‌گونه‌ای تعریف می‌کنند و خود این‌که نظام بین‌الملل چگونه تعریف می‌شود می‌تواند منشأ اختلاف نظر باشد.

 دربارۀ این‌که کرونا چه تأثیری بر نظام بین‌الملل خواهد گذاشت تعریف‌های متعددی از نظام بین‌الملل وجود دارد. گرچه خود «سیستم» واژۀ لاتین هست که ما از علوم تجربی وام گرفتیم؛ در علوم انسانی و علوم اجتماعی، درمورد نظام بین‌الملل براساس همان معنایی که از سیستم افاده می‌شود، تعریف‌های مختلفی ارائه شده است. یکی از تعاریفی که شاید به بحثی که ما می‌خواهیم عرض کنیم قرابت بیشتری دارد عبارت است از مجموعه‌ای از رابط‌های سیاسی و بازیگران بین‌المللی متعامل و مرتبط که از الگو‌های رفتاری مشخص و مکرری پیروی می‌کنند که قواعد معینی بر آن الگو‌های رفتاری حاکم است. شاید مهم‌ترین ویژگی سیستم تعامل بین اجزاء یا واحد‌های آن است. ازجمله سیستم‌هایی که داریم،   سیستم‌های طبیعی، مکانیکی و اجتماعی است که همگی در سیستم‌بودن و نظام‌بودن مرتبط هستند. غالباً ویژگی سیستم تعامل بین اجزاءست به‌گونه‌ای که مجموعۀ آن‌ها یک کل واحدی را تشکیل می‌دهند که یک ماهیت و هویت متفاوتی از تک‌تک اجزا را پیدا می‌کند. بر این اساس نظام بین‌الملل مجموعه‌ای از واحد‌های سیاسی است که در تعامل با یکدیگر هستند و تغییر در  اجزای سیستم یا در یکی از واحد‌ها طبیعتاً بر سایرین هم تأثیر می‌گذارد و کلیت سیستم را تحت تأثیر قرار می‌دهد. گاهی یک عامل، کل سیستم را تحت تأثیر قرار می‌دهد یا این‌که در یکی از اجزاء رخ می‌دهد و به‌تبع آن تغییر در اجزاء به تغییر در کل نظام و  سیستم منجر می‌شود. براساس این تعریفی که عرض کردم نظام بین‌الملل از اجزاء و عناصر مشخصی تشکیل شده است که عرض خواهم کرد. تعریف نظام بین‌الملل از این منظر حائز اهمیت است که ما وقتی می‌خواهیم بگوییم کرونا یا کووید ۱۹ چه تأثیری بر نظام بین‌الملل خواهد داشت باید ببینید آیا کلیت نظام بین‌الملل یا به‌ویژه  اجزاء آن را تحت تأثیر قرار خواهد داد یا خیر. بخشی از اختلاف نظر‌هایی که درمورد تأثیرگذاری کرونا بر نظام بین‌المللی و نظم بین‌المللی وجود دارد ناشی از این است که آیا این ویروس و به‌اصطلاح بحران ناشی از کووید ۱۹ چه تأثیراتی در کدام‌یک از اجزاء و چگونگی آن می‌گذارد.

اولین عنصر یا جزء تشکیل‌دهندۀ نظام بین‌الملل «واحد‌های سیاسی» هستند که در نظام بین‌المللی فعلی واحد‌های سیاسی تشکیل‌دهندۀ نظام بین الملل، کشور‌ها و دولت‌های ملی هستند. درمورد این‌که بازیگران بین‌المللی یا اجزاء نظام بین‌الملل به معنای واحد‌های تشکیل‌دهندۀ آن آیا صرفاً دولت‌ها هستند یا بازیگران غیردولتی، می‌توان گفت که دولت‌های ملی کماکان مهم‌ترین واحد‌های تشکیل‌دهندۀ نظام بین‌الملل هستند. دربارۀ این‌که کووید ۱۹ چه تأثیری بر این واحد‌ها خواهد گذاشت، آیا تأثیری دارد یا ندارد و به‌تبع آن نظام بین‌الملل متحول خواهد شد یا نه، اختلاف نظر وجود دارد.

جزء دوم تشکیل‌دهندۀ نظام بین‌الملل «ساختار» است؛ شاید در نگاه سیستمی، ساختار یا استراکچر structure مهم‌ترین جزء هر نظامی است؛ به‌گونه‌ای که ساختار، فراگیرترین جزء نظام است که تصور و تلقی آن به‌عنوان کل واحد را امکان‌پذیر می‌کند؛ به‌بیان‌دیگر، شاید از یک منظری مهم‌ترین تفاوت یک سیستم  به‌عنوان یک کل و اجزاء آن، ساختار آن است. همچنین درمورد ساختار نظام بین‌الملل دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد. این‌که ماهیت ساختار نظام بین‌الملل چیست و چگونه تعریف می‌شود در یک تقسیم‌بندی کلی ما می‌توانیم بگوییم که نظام بین‌الملل دارای ساختار مادی و ساختار غیر مادی یا ideational است. در مورد این‌که کدام‌یک از ساختار، شکل‌دهنده به نظام بین‌الملل است، در نظریه‌های روابط بین‌الملل تفاوت و اختلاف نظر‌هایی وجود دارد.

در یک تعریف ساختار مادی عبارت است از چگونگی توزیع توانایی‌ها یا قدرت‌ها بین واحد‌های تشکیل‌دهندۀ نظام بین‌الملل distributional power یا distributional ability منظور هریک از واحد‌های  نظام بین‌الملل است که عرض کردم. در شرایطی که نظام بین‌الملل فعلی عمدتاً دولت‌ها هستند هریک از این کشور‌ها و دولت‌های ملی از چه میزانی از توانمندی‌های ملی برخوردار هستند و براساس آن در کجای نظام بین‌الملل قرار می‌گیرند؟ براساس این تعریف و تلقی از ساختار نظام بین‌الملل، کشور‌ها براساس میزان توانایی‌های مادی‌شان در یک جایگاه مشخصی در نظام بین‌الملل قرار می‌گیرند و یک سلسله مراتبی از قدرت شکل می‌گیرد. اگرچه برخلاف سیاست داخلی، در نظام بین‌الملل  ناظم وجود ندارد که جای بازیگران را مشخص کند، این به معنای فقدان نظم برای چگونگی چینش کشور‌ها در نظام بین‌المللی نیست. باوجوداین، ما مشاهده می‌کنیم نظام بین‌الملل دارای یک ساختار است؛ یعنی هریک از کشور‌ها براساس میزان قدرتی که دارند در یک سلسله مراتبی آرایش پیدا می‌کنند. چگونگی آرایش کشور‌ها براساس میزان قدرت و توانمندی که دارند، ساختار آن را شکل می‌دهد.

در اصطلاحات روابط بین‌المللی گاهی می‌گوییم قطبیت، پولاریتی polarity یعنی ساختار مادی قدرت همان قطبیت نظام بین‌الملل است. ما می‌گوییم نظام بین‌الملل یک قطبی است؛ یعنی ساختار قدرت در نظام بین‌الملل به‌گونه‌ای است که یکی از کشور‌ها بیش از دیگران قدرت دارد و در رأس هرم قرار گرفته است و بقیۀ کشور‌ها در ذیل آن قرار می‌گیرند. ما یک ساختاری از قدرت را در نظام بین‌الملل شاهد هستیم یا می‌گوییم نظام دوقطبی یا چندقطبی است؛ قطبیت معطوف‌به چگونگی توزیع قدرت در نظام بین‌الملل است. حالا درمورد کرونا عرض خواهم کرد که آیا کرونا، کووید ۱۹به‌گونه‌ای عمل خواهد کرد که تغییری در ساختار نظام بین‌الملل به‌معنای توزیع قدرت ایجاد خواهد کرد یا نه؟ دراین‌صورت نتیجه می‌گیریم نظام بین‌الملل پساکرونا یا پس از کرونا چگونه خواهد بود.

 برخی دیگر معتقدند که ساختار نظام بین‌الملل غیرمادی ideational است؛ یعنی ساختار نظام بین‌الملل شامل چگونگی توزیع ایده‌ها و انظار‌ها در بین واقف‌ها است. در ساختار مادی، توزیع قدرت مادی بود؛ اما این‌جا چگونگی توزیع ایده‌ها بین کشورهاست distributional idea یا به‌بیان‌دیگر فرهنگ حاکم بر نظام بین‌الملل حاصل بیناذهنیتی است که کشور‌ها دارند. این‌که همۀ کشور‌ها بر این باور باشند که نظام بین‌الملل آنارشیک anarchic یا ستیزه‌شی است این می‌تواند ساختاری براساس بیناذهنیت همۀ کشور‌ها شکل دهد؛ ازاین‌رو نظام بین‌الملل آنارشی anarchy می‌شود؛ چون برداشت وتلقی همۀ کشور‌ها این است که نظام بین‌الملل آنارشیک هست و طبیعتاً آنارشی شکل می‌گیرد. بنابراین، از این منظر ساختار غیرمادی است؛ یعنی این‌که بین کشور‌ها چه ایده‌ها و برداشت‌های مشترکی وجود داشته باشد تا به آن ساختار فرهنگی و اجتماعی در نظام بین‌الملل شکل دهد. عرض کردم بسیار مهم است که آیا کووید ۱۹ ساختار مادی یا ساختار غیرمادی را تغییر خواهد داد یا نه اگر تغییر بدهد در نظام بین‌الملل ما شاهد تغییر خواهیم بود و اگر تغییر ندهد نظام بین‌الملل کماکان به همین صورت ادامه پیدا خواهد کرد.

عنصر سوم تشکیل‌دهندۀ نظام بین‌الملل «فرایند» یا process است که به دو معنا به‌کار می‌رود؛ ۱) الگو‌های تعامل patterns of interaction یعنی همان‌طورکه در تعریف عرض کردم نظام بین‌الملل از یک الگو‌های رفتاری خاصی پیروی می‌کند؛ کشور‌ها در رابطه با یکدیگر الگو‌های تعامل خاصی دارند حال این الگوی تعامل می‌تواند جنگ، دیپلماسی و صلح باشد. به‌طورکلی الگوی تعامل می‌تواند ستیز‌شی، رقابتی و همکاری باشد یا ترکیبی از  رقابتی- همکاری، ستیزه‌شی- رقابتی و همکاری- رقابتی باشد. درواقع، این‌ها یک معنا از الگوی تعامل در نظام بین‌الملل است. مجدداً در پاسخ به این که آیا کووید ۱۹ نظام بین‌الملل را تغییر خواهد داد ممکن است که تغییر معطوف‌به الگو‌های تعامل باشد و بگوییم بله، الگو‌های تعامل را تغییر خواهد داد. ۲) فرایند به تعبیر دیگری میزان نهادینگی و نهادمندی نظام بین‌الملل هم تعریف می‌شود level of institutionalization یعنی نظام بین‌الملل چه‌قدر نهادینه شده است و چه‌قدر نهادمند است. نهاد‌های بین‌المللی که یکی از مصادیق میزان نهادینگی است چگونه عمل می‌کنند. آیا کووید ۱۹ تغییری در خط نهادینگی و تأثیرگذاری نهاد‌های بین‌المللی ایجاد خواهد کرد یا نخواهد کرد و چگونه خواهد بود؛ به‌تبع آن نظام بین‌الملل تحت تأثیر قرار خواهد گرفت یا نه.

عنصر یا جزء چهارم نظام بین‌الملل «قواعد» نظام بین‌الملل است. در تعریف عرض کردم که این الگوی تعامل در نظام بین‌الملل یا الگوی تعامل بین کشور‌ها خودش از یک قاعده قانونی و قواعدی پیروی می‌کند که تغییر در این قواعد می‌تواند تغییر در سیستم را به همراه داشته باشد. قواعد عبارت است از مفروض‌ها و ارزش‌هایی که تمام روابط کشور‌ها بر آن استوار است؛ حال این قواعد می‌تواند رسمی و صریح باشد؛ مثل حقوق بین‌الملل، می‌تواند غیر رسمی باشد که حالا در آنجا آن اصطلاحاً رژیم‌های بین‌المللی و رفتار‌های الگومندی است که نهادینه شده است؛ مهم‌ترین قواعدی که نظام بین‌المللی فعلی بر آن استوار است و کشور‌ها از آن پیروی می‌کنند یا روابط بین‌الملل برپایۀ آن‌ها شکل گرفته است عبارت‌اند از: حاکمیت ملی، استقلال، اصل عدم مداخله، تمامیت ارضی، برابری دولت‌ها، عدم به‌کارگیری زور و خشونت در نظام بین‌الملل و حق تعیین سرنوشت ملت‌ها. این‌ها از جمله مهم‌ترین قواعدی است که نظام بین‌الملل فعلی بر آن استوار شده است؛ یعنی کشور‌ها براساس این قواعد با یکدیگر تعامل دارند.

درنهایت جزء دیگر تشکیل‌دهندۀ نظام بین‌الملل «محیط» است. هر نظامی دربردارندۀ محیط است؛ البته این‌جا بیشتر محیط خارجی مدنظر است. اگر ما نظام بین‌الملل را به معنای نظام بین‌المللی سیاسی درنظر بگیریم کلیۀ پدیده‌ها و روند‌هایی که خارج از این پدیده‌های سیاسی شکل می‌گیرد می‌توانیم از آن به‌عنوان محیط خارجی نظام بین‌الملل تعبیر کنیم. محیط نظام بین‌الملل را می‌توانیم به دو دسته تقسیم کنیم: ۱) محیط فیزیکی یا طبیعی  ۲) محیط اجتماعی. اگر در هریک از این‌ها تغییر ایجاد شود، باتوجه‌به تعامل، تأثیرگذاری و تأثیرپذیری که بین هر نظام و محیط آن وجود دارد، طبیعتاً تغییر در محیط نظام بین‌الملل، بر نظام بین‌الملل نیز تأثیر خواهد گذاشت. محیط فیزیکی یا طبیعی نظام بین‌الملل عبارت است از نیرو‌ها و عوامل تأثیرگذار بر نظام بین‌الملل که ناشی از رفتار و اقدامات انسان و بشر نیست. بنابراین، باتوجه‌به به این تعریف، کرونا یکی از عواملی است که در محیط نظام بین‌الملل رخ داده است؛ یعنی یک پدیدۀ غیرسیاسی است؛ البته فرض ما بر این است که ویروس کرونا دست‌ساز انسان نیست. حال اگر ثابت شد که بشر آن را ساخته است؛ دراین‌صورت کرونا در حوزۀ محیط اجتماعی که ناشی از رفتار و اقدام انسان است قرار می‌گیرد. فعلاً فرض بر این است که انسان در ساخت ویروس کرونا  نقشی نداشته است که اگر این‌گونه باشد کرونا در محیط طبیعی و فیزیکی نظام بین‌الملل قرار می‌گیرد. اما محیط اجتماعی عبارت است از نیرو‌ها و عوامل ناشی از رفتار انسان که نظام بین الملل را تحت تأثیر قرار می‌دهد. مجدداً تأکید می‌کنم که منظور این‌جا نظام سیاسی بین‌الملل است؛ یعنی آن تعاملات سیاسی که به معنای عام بین کشور‌ها شکل می‌گیرد و شامل امنیت، اقتصاد و حتی فرهنگی است که تأثیراتی بر ماهیت سیاسی می‌گذارد. مثلاً پدیده‌هایی مانند تخریب محیط زیست، گرم‌شدن هوای زمین یا جهانی‌شدن از رفتار و اقدام بشر ناشی می‌شود؛ یعنی به‌صورت طبیعی نبوده است. اگرچه گرم‌شدن هوای زمین ممکن است یک روند طبیعی هم طی کرده باشد؛ اقداماتی که انسان در تخریب محیط زیست انجام داده  به این روند کمک کرده است.

بنابراین، خلاصۀ عرض بنده در بخش اول بحث  این شد که ما ببینم نظام بین‌الملل به چه معناست، عناصر آن کدام است، بعد در پاسخ به این‌که کووید ۱۹ نظام بین‌الملل را تغییر خواهد داد؛ به بیان‌دیگر آیا نظام بین‌الملل پساکرونا یا پس از کرونا (پساکرونا عام‌تر باشد؛ یعنی از آن زمانی که این بیماری شایع شد تا زمانی‌که در آینده ادامه خواهد داشت را شامل می‌شود) متفاوت خواهد بود یا متفاوت نخواهد بود. براساس توضیحاتی که دادم باید دید که نظام بین‌الملل چگونه تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. یا به‌بیان دقیق‌تر آیا کرونا نظام بین‌الملل و اجزای آن را تحت تأثیر قرار می‌دهد این تأثیرگذاری بنیادی است؛ مثلاً همان‌طور که عرض کردم  آیا کووید ۱۹ قطبیت در نظام بین‌الملل را  تغییر خواهد داد یا تغییرات بنیادی در ژئوپلیتیک geopolitics ایجاد خواهد کرد. فرض بفرمایید نظام بین‌الملل اگر الان یک چندقطبی باشد، به یک  نظامی دوقطبی یا نظام چندقطبی تبدیل می‌شود یا آیا ساختار غیرمادی را تحت تأثیر قرار داد. بنابراین، بسیار مهم است که ما پیش از این‌که به این سؤال پاسخ بدهیم باید توصیف و تعریفی از نظام بین‌الملل و اجزاء و عناصر آن داشته باشیم.

            به‌طورکلی درمورد تأثیر کرونا بر نظام بین‌الملل یا آیندۀ نظام بین‌الملل یا نظام بین‌الملل پساکرونا، چهار رهیافت نظری داریم که هرکدام از آن‌ها همان‌طورکه عرض کردم درچارچوب پارادایم‌هایی است که در رشتۀ روابط بین‌الملل وجود دارد. حالا اندیشمندانی که اظهارنظر کردند گاهی تعلقات نظری‌شان را تصریح می‌کنند، گاهی هم تصریح نمی‌کنند. از آنجایی‌که می‌دانیم هریک از این اندیشمندان در کدام پارادیم می‌اندیشند و تحلیل می‌کنند می‌توان آن دسته‌بندی را انجام داد.

رهیافت نخست که من اسم آن را  رهیافت محافظه‌کار یا استاتسکو status-quo  گذاشتم؛ یعنی تفکری که به حفظ وضع و نظم موجود قائل هست و چندان به تغییرات بنیادین در نظام بین‌الملل قائل نیست. خود این دیدگاه  استاتسکو یا محافظه‌کار وضع موجود را می‌توان به دو شاخه تقسیم کرد:۱) لیبرال‌ها ۲) به‌اصطلاح راهبردپردازان، استراتژیست‌ها. اندیشمندان و نظریه‌پردازان لیبرال معتقدند تغییرات آن‌قدر عمیق و راهبردی نخواهد بود که نظام بین‌الملل پساکرونا ماهیتاً از نظام قبل از آن متفاوت و متمایز باشد. شاید بتوان گفت این نوع تحلیل لیبرال‌ها از نظام بین‌الملل پساکرونا، امری طبیعی است؛ بدین‌معناکه از زمان فروپاشی شوروی وضع تغییر نظام بین‌الملل و به‌ویژه ساختار نظام بین‌الملل عینیت پیدا کرد. پس‌از فروپاشی شوروی، ساختار مادی نظام بین‌الملل تغییر کرد، نظام دوقطبی به یک نظام دیگری تبدیل شد. این‌که این نظام دوقطبی، چندقطبی، یا  یک چندقطبی بود اختلاف نظر وجود داشت. ازمنظر تئوری، چون فروپاشی شوروی مصادف است با تقویت، توسعه، جهان‌شمولی و جهانی‌شدن لیبرال، لیبرال‌ها فروپاشی شوروی را به‌مثابۀ نظم بین‌المللی لیبرال تلقی کردند. اکنون درمورد جهانی‌شدن دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد؛ استدلال لیبرال‌های رادیکالی این بود که نظام بین‌المللی پس‌از شوروی، در دو عرصۀ اقتصادی و سیاسی یک نظام بین‌الملل براساس نظم لیبرالیسم خواهد بود که جهانی‌شدن مهم‌ترین وجه آن است. جهانی‌شدن لیبرال ازمنظر آن‌ها به معنای پایان دولت ملی یا تضعیف یا تغییر کارکرد‌های آن بود و می‌توانیم بگوییم نوعی نئولیبرالیسم جهان‌گستر شد. گرچه نئولیبرالیسم در دهۀ ۸۰ میلادی به‌خصوص در دورۀ ریگان و خانم تاچر موضوعیت پیدا کرد و در جهان غرب مبنی‌بر دخالت حداقلی دولت و تجارت آزاد در سطح بین‌المللی توسعه یافت؛ پس‌از فروپاشی شوروی، جهانی‌شدن لیبرال ازمنظر لیبرال‌ها گسترش پیدا کرد. همان‌طورکه می‌دانید؛ مثلاً فوکویاما نظریۀ «پایان تاریخ» را اعلام کرد؛ بدین‌معناکه لیبرال دموکراسی یا لیبرالیسم به‌طورکلی به‌عنوان برترین نظام همیشگی که بشر به آن دست پیدا کرده است در نظام بین‌الملل حاکم خواهد شد بنابراین عرض بنده این بود که لیبرال‌ها نظرشان این بود که نظم لیبرالی براساس جهانی‌شدن لیبرال شکل گرفته است؛ بنابراین نظام بین‌الملل به نظام بین‌الملل لیبرال، نئولیبرال‌ها یا لیبرال‌ها در روابط بین‌الملل معروف است. پس تعبیرشان این هست که کووید ۱۹نظم لیبرال بین‌المللی را تغییر نخواهد داد یا تغییرات ژئوپلیتیکی بنیادین را ایجاد نخواهد کرد نهایتاً  تغییرات روبنایی و یک‌سری اصلاحاتی در نظم لیبرال اجتناب‌ناپذیر خواهد بود؛ بنابراین ازمنظر آن‌ها نظام بین‌الملل پساکرونا تغییر ماهوی از نظام بین‌الملل قبل از کرونا نخواهد داشت و براساس همان نظم لیبرالی همکاری کشور‌ها و وابستگی متقابل، استمرار رهبری امریکا ادامه پیدا خواهد. یکی از نظریه‌پردازان لیبرال جوزف نای است که نظریۀ «قدرت نرم» را بیان کرد؛ ایشان اخیراً نظر خود را اعلام کرد و معتقدند که کووید ۱۹ تغییرات ژئوپلیتیک بنیادین را ایجاد نمی‌کند؛ بنابراین نظام بین‌الملل استمرار خواهد داشت.

گروه دوم از محافظه‌کاران یا طرفداران وضع موجود استراتژیست‌هایی، مثل کسینجر هستند؛ کسینجر نیز نظر خود را بیان کرد. می‌توانم بگویم کسینجر یا دیدگاه استراتژیست‌ها بیش از اینکه استدلال کنند که  نظام بین‌الملل تغییر نخواهد کرد، بحث‌شان تجویزی است. بیشتر معتقدند که ما کشور‌ها به‌خصوص امریکا باید به‌گونه‌ای عمل کند که نظام بین‌الملل تغییر نکند، یعنی آن‌ها بیشتر به ضرورت حفظ نظم و وضع موجود توصیه می‌کنند؛ بنابراین می‌توان گفت که این‌ها همچنین معتقدند که کووید ۱۹ نظام و نظم بین‌المللی لیبرال را تحت تأثیر قرار خواهد داد؛ منتها استدل و تحلیل آن‌ها این است که امریکا به‌ویژه به‌عنوان رهبر نظم لیبرال نباید اجازه بدهد که این نظم متزلزل شود و از هم بپاشد؛ به‌ویژه این‌که کووید ۱۹یا کرونا نظم لیبرالی را هم در سطح داخلی هم در سطح بین‌المللی با چالش مواجه کرده است و یک نوع بی‌اعتمادی نبست‌به نظم بین‌المللی و نظم داخلی لیبرال ایجاد شده است؛ بنابراین این اعتماد مخدوش شده را باید بازسازی کرد. تحلیل این‌ها این است که کووید ۱۹ نوعی از ناسیونالیسم و افراط‌گرایی و راست‌گرایی در کشور‌ها و در سطح بین‌المللی را تشدید کرده است؛ بااین‌حال معتقدند که باید شرایط را مدیریت کرد؛ یعنی بر وقوف و غلبۀ ناسیونالیسم و راست‌گرایی و افراط‌گرایی باید جلوگیری کنیم. مجدداً می‌توانیم بگویم که به‌نظر این‌ها کووید ۱۹ همکاری بین‌المللی و وابستگی متقابل به‌عنوان یکی از وجوه نظم لیبرال را  مخدوش کرده است و ما شاهد این هستیم که همکاری‌های بین‌المللی برای مدیریت کرونا شکل نگرفت؛ بنابراین برای مدیریت کرونا همکاری بین‌المللی لازم است و این را باید تقویت کنیم. پس این رویکرد اول است که براساس آن عده‌ای معتقدند نظام بین‌الملل پساکرونا اساساً و ماهیتاً تغییر نمی‌کند، کرونا خیلی تأثیرگذار نیست؛ عده‌ای دیگر بیان‌می‌کنند که کرونا بر نظام بین‌الملل تأثیر گذاشته است و تأثیر می‌گذارد؛ باید آن تأثیرگذاری را مدیریت کنیم و نظم موجود را حفظ کنیم.

رهیافت دوم، رهیافت واقع‌گرایانه است؛ به‌بیان‌دیگر یک رهیافت اصلاح‌طلب هست؛ درواقع، درمقابل استاتسکو یک نوع رفرمیسم reformism هست. این‌ها معتقدند که کرونا ماهیت نظام بین‌الملل و نظم بین‌المللی را به‌خصوص  آنارشیسک بودن آن را تغییر نمی‌دهد؛ اما این‌طور نیست که نظام بین‌الملل پساکرونا دقیقاً عین نظام بین‌الملل قبل از آن باشد. این‌جا بیشتر تأکید بر تأثیرگذاری کرونا در واحد‌های تشکیل‌دهندۀ نظام بین‌الملل است؛ به‌بیان‌دیگر بر دولت‌های ملی، منطق حاکم بر روابط بین‌الملل و حذف جهانی‌شدن تأثیر می‌گذارد. اگر بخواهیم مختصراً عرض کنیم ازنظر این‌ها کرونا ۱) بر کارکرد دولت‌ها تأثیر می‌گذارد و به‌تبع آن نظام بین‌الملل را تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ ۲) جهانی‌شدن لیبرال را تحت تأثیر قرار می‌دهد. حال تأثیرگذاری کرونا بر دولت‌ها چگونه خواهد بود؛ همان‌طور‌که  شاهد هستیم و از این به بعد شاهد خواهیم بود ازمنظر این دیدگاه دولت ملی تقویت شد و قدرت دولت ملی که براثر جهانی‌شدن لیبرال پس‌از فروپاشی شوروی تضعیف شده بود (حالا نه به آن شکلی که لیبرال‌های رادیکالی می‌گفتند دولت ملی منسوخ شده باشد نه دولت ملی ازنظر این‌ها منسوخ نشده بود؛ ولی دولت ملی تضعیف شده بود و بعضی از کارکردهایش را از دست داده بود؛ براساس همان اندیشۀ مداخلۀ حداقلی دولت در امور جامعه در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و بهداشتی شاهد دولت حداقلی بودیم). الان کووید ۱۹ ناکارآمدی نظم ملی لیبرال را نشان داده است؛ یعنی دولت لیبرال وظایفی را که به بخش خصوصی واگذار کرده بود، مجدداً باید بازپس گیرد. بدین‌معناکه تقویت دولت ملی و نقش دولت در جامعه حالا این‌که این دولت چگونه خواهد بود عرض خواهم کرد اختلاف نظر وجود دارد. آیا دولت‌های دموکراتیک‌تری شکل خواهند گرفت، آیا دولت‌های دیکتاتوری و استبدادی‌تر شکل خواهد گرفت، آیا ما شاهد یک نوع بازگشت دولت رفاه خواهیم بود که الان در اسکاندیناوی هست و از نقطۀ مدیریت بحران بهتر درآمده است. این‌ها تأثیراتی است که در دولت خواهد گذاشت و نظام بین‌الملل را تغییر خواهد داد.

دوم تضعیف جهانی‌شدن لیبرال مبتنی‌بر وابستگی متقابل است. عرض کردم لیبرال‌ها اعتقادشان این بود که جهانی‌شدن به‌عنوان فرهنگ غالب یا عامل تعیین‌کننده نظم بین‌المللی و نظام بین‌الملل بوده و هست. به‌نظر واقع‌گرایان حداقل تأثیری که کرونا، کووید ۱۹ خواهد داشت؛ به نوعی تضعیف فرایند جهانی‌شدن لیبرال است؛ یعنی کلاً جهانی‌شدن تضعیف خواهد شد یا تغییر در رهبری آن رخ خواهد داد. بعضی معتقدند که جهانی‌شدن لیبرال، خودش تضعیف نمی‌شود؛ بلکه الان که رهبری آن به‌دست آمریکاست به چین منتقل خواهد شد؛ پس جهانی‌شدن حول محور چین ادامه خواهد یافت. همان‌طور‌که عرض کردم از این منظر منطق خودپرستی و استقلال دولت‌ها تقویت خواهد شد به‌ویژه در اتحادیۀ اروپا شاهدش هستیم که دولت‌هایی که تحت‌تأثیر کرونا قرار گرفتند دولت‌هایی‌اند که عایدی (کمک) اتحادیه اروپا دریافت نکرند و هر کسی مجبور شد که خودش سلامت خودش را حفظ کند. بنابر این دیدگاه منطق خودمختاری و استقلال ملی که البته می‌توانیم بگوییم از زمان ترامپ هم شروع شده بود براثر کرونا تقویت می‌شود؛ همچنین از این منظر اگرچه همکاری‌های بین‌المللی برای مدیریت بحران کرونا ضرورت دارد؛ به‌واسطۀ غلبۀ منطق منفعت‌طلبی و استقلال ملی، دولت‌ها موفق به همکاری نمی‌شوند و شاید در ماه‌های اخیر به‌نوعی این گذاره تعدیل هم شده باشد. درنهایت این‌که ما از زمان فراگیری این ویروس در سطح بین‌المللی شاهد یک نوع بازگشت حمایت‌گرایی و مرکانتیلیسم mercantilism اقتصادی بودیم؛ یعنی اختلاف در روند جهانی‌شدن کشور‌ها یک نوع پروتکشنیسم protectionism را در حوزۀ اقتصادی و حتی سلامت در پیش گرفتند تا بتوانند توانایی‌های ملی خودشان را تقویت کنند؛ مثلاً آخرین خبرهایش این بود که دولت آمریکا بعضی از دارو‌هایی که در خارج از آمریکا تولید می‌شد، با سرمایه‌گذاری در داخل کشور آن را تولید می‌کند. طرفداران این رویکرد معتقدند که نظام بین‌الملل پساکرونا، با تغییر کارکرد دولت‌ها، ماهیت نظام سیاسی‌شان و بازگشت به دولت ملی، با نظام بین‌المللی و نظم بین‌المللی که قبل از آن وجود داشت، تفاوت خواهد داشت. این‌جا بین پرانتز عرض کنم که این که حالا ما منتظر باشیم در عرض سه چهار ماه کل نظام بین‌الملل فروبپاشد و یک نظام بین‌المللی کاملاً متفاوتی جای آن را بگیرد؛ ازنظر تعبیر‌های بین‌المللی این‌گونه نیست؛ مثلاً فروپاشی شوروی که ۱۹۹۱ میلادی رخ داد؛ هنوز آثار آن به‌گونه‌ای وجود دارد که می‌گویند نظام بین‌المللی درحال گذار هست؛ بنابراین سخن این که نظام بین‌المللی پساکرونا یا پس از کرونا متفاوت خواهد بود به معنای این نیست که شش ماه دیگر نظام بین‌الملل تغییر می‌کند، خیر این‌گونه نیست. چون مسئلۀ کرونا  روند و فرایندی است که به‌صورت تدریجی نظام بین‌الملل را تحت تأثیر قرار خواهد داد.

دیدگاه سوم یا رهیافت سوم، رهیافت انتقادی‌هاست. در حوزۀ روابط بین‌الملل ما یک دیدگاه نظری داریم که به پلیتیکال تئوری political theory معروف است. این‌ها فارغ از بحث‌های تئوری که دارند ماهیت نظریۀ اجتماعی را از نظریۀ علوم تجربی متفاوت می‌دانند؛ بدین‌معناکه نظریۀ علوم تجربی تبیینی explanatory است درصورتی‌که نظریۀ اجتماعی و نظریۀ علوم اجتماعی مربوط‌به تعبیر است. ازآنجاکه این دیدگاه به‌نوعی متأثر از مارکسیست یا نئومارکسیست هستند، این‌ها از ابتدا منتقد نظم بین‌المللی لیبرال بودند و همواره استدلال‌شان این بوده است که نظام بین‌المللی لیبرالی یا نظم بین‌الملل لیبرالی ناعادلانه است و مبتنی‌بر ساختار‌های سلطه و سرکوب شکل گرفته است. گرچه بیشتر ماهیت اقتصادی دارد، این نظام بین‌الملل را باید به‌گونه‌ای بازاندیشی کنیم که بتوانیم آن را تغییر بدهیم. نظریۀ روابط بین‌الملل صرفاً رسالتش تبیین وضع موجود نیست؛ بلکه تغییر وضع موجود است. البته برای تغییر وضع موجود، تبیین وضع موجود پیش‌شرط آن است. حالا عرض‌ام این بود که این‌ها نسبت‌به ساختار نابرابر و ناعادلانۀ نظم بین‌المللی و نظام بین‌الملل منتقد بودند. این‌ها رسالت نظریۀ انتقادی را برملا‌کردن این ساختار‌های ناعادلانه می‌دانستند و کووید ۱۹ این فرصت را ایجاد کرده است یا یک شاهدی را ایجاد کرده است که نظریه‌پردازان انتقادی بگویند که ما می‌گفتیم نظام بین‌المللی لیبرالی یا نظم بین‌المللی لیبرالی نمی‌تواند سلامت و سعادت  بشر را تأمین کند؛ نمونه‌اش همین بحران کرونا است که در سطح داخلی و  بین‌المللی توانایی مدیریت آن را ندارند؛ ازاین‌رو نمی‌توانند این مشکل را حل کنند؛ به‌ویژه، چون لیبرالیسم براساس عقلانیت منفعت‌طلبانه شکل‌گرفته است یا به‌بیان‌دیگر عقلانیت ابزاری، براساس منطق  cost-benefit analysis شکل گرفته است. لیبرال‌ها هر چیزی را از این منظر نگاه می‌کنند؛ ازجمله در حوزۀ سلامت، در ماه‌های اخیر خیلی بحث شد؛ حتی یک کلیپ از اوباما پخش شد که بیان می‌کند در آینده ممکن است یک ویروس فراگیری داشته باشیم که کل جهان را دربر بگیرد و ما باید از آن پیشگیری کنیم. سؤال این است پس چرا نشد؟ چون منطق لیبرالیسم و سرمایه‌داری این را عاقلانه نمی‌دانست که در جایی سرمایه‌گذاری شود که بازدهی و سودش کمتر از حوزۀ دیگری باشد؛ بنابراین به‌جای این‌که در حوزۀ دارو و درمان سرمایه‌گذاری کنند، در حوزۀ تسلیحات و در حوزۀ  آرایشی cosmetics سرمایه‌گذاری می‌کنند که پول بیشتری خواهد داشت؛ بنابراین این منطق و عقلانیت لیبرالیسم به ویژه مورد نقد است؛ چون الان  کووید ۱۹ دارد این را برملا می‌کند؛   یک نمونۀ جزئی این است که ما اگر مبتلایان به این ویروس داشته باشیم  براساس منطق هزینه و فایده جوان را بر پیر ترجیح می‌دهیم  و اگر قرار باشد امکاناتی باشد عقل حکم می‌کند که جوان‌ها را درمان کنیم و افراد پیر که فایده ندارند اگر فوت کردند اشکالی ندارد. پس ازمنظر انتقادی‌ها شرایطی که الان ویروس کرونا ایجاد کرده است؛ ماهیت ناعادلانه و تبعیض‌آمیز نظم لیبرال را نشان می‌دهد. این زمینه‌های تبعیض را به‌وجود می‌آورد. حالا اگر  تحولات چند روز اخیر در امریکا را به این اضافه کنیم طبیعتاً کرونا به‌اضافۀ آن حرکت‌های ضد تبعیض نژادی  می‌تواند نظم بین‌المللی و نظام بین‌الملل را تحت تأثیر قرار بدهد.

چهارمین رویکرد، رویکرد یا رهیافت انتقال‌گرایان هست؛ کسانی که کرونا را پیش‌از آن‌که یک علت و عامل تهدیدکنندۀ مستقیم تغییر  نظام بین‌الملل بدانند معتقدند کرونا  کاتالیزور است. یک‌سری فرایند‌هایی مبنی‌بر تغییر روابط بین‌الملل و نظام بین‌الملل ازقبل شروع شده بود کرونا و فراگیری این ویروس این روند را تسریع، تسهیل و تشدید می‌کند. ازجمله از سال‌های قبل به‌ویژه پس از بوش پسر از زمان اوباما یک بحث ارزش به آسیا در سیاست خارجی آمریکا مطرح شد. آمریکای‌ها به این جمع‌بندی رسیدند که، چون رقیب اصلی آن‌ها در نظام بین‌الملل در روابط بین‌الملل آینده چین خواهد بود آمریکا باید تعهدات خارج از آسیا-پاسیفیک Asia Pacific را کم کند به آن حوزه بپردازد برای این‌که بتواند چین را مدیریت کند. پس این یک روندی بود که سال‌ها شروع شده بود. الان بحث داغ است که ما شاهد انتقال قدرت از غرب به شرق خواهیم بود؛ مشخصاً ما شاهد انتقال قدرت از آمریکا به چین خواهیم بود. البته شاید از سال‌ها قبل از ۲۰۱۰ به این‌طرف بحث بود؛ مثلا ۲۰۳۰ یا ۲۰۴۰ را می‌گفتند این اتفاق می‌افتد، ولی به‌هرحال این بحث مطرح بود و شواهد و قرائن بود که چین درحال ظهور است و امریکا در حال افول است. البته افول آمریکا به معنای این نیست که مثلاً قدرتش نسبت به قبل کمتر است، نه. چون قدرت نسبی است یک زمانی جی دی پی GDP (تولید ناخالص داخلی) آمریکا دوبرابر چین بوده است الان به نقطه‌ای رسیده است که دارند همتا می‌شوند. این یعنی هژمونی hegemony بلامنازع آمریکا در نظام بین‌الملل رو به کاهش است و چین کم‌کم ظهور می‌کند. پس باتوجه‌به تحولاتی که رخ داد؛ مثلاً کرونا الان در آمریکا شیوع بیشتری دارد یا تلفات بیشتری دارد. در چین توانسته‌اند آن را کنترل کنند بحث این است که پس یک  فرایند انتقال قدرت از غرب به شرق از آمریکا به چین شروع شده بوده است و این ویروس کرونا دارد آن را تسهیل و تسریع می‌کند؛ یعنی کاتالیزور دارد. یا بحث (۵۳:۰۰ دبیس) که سال‌ها پیش در روابط بین‌الملل مطرح بود به‌عنوان نظام بین‌الملل پس‌اوردی دارم؛ چگونه دنیا و نظام بین‌الملل دارد غیرغربی می‌شود این هم به معنای ازبین‌رفتن غرب نیست. بدین‌معناکه یک زمانی مرکز ثقل روابط بین‌الملل اروپا امریکا بود و همۀ معادلات بین‌المللی براساس این دو مرکز قدرت رخ می‌داد. الان این‌طور نیست ما شاهد پراکندگی قدرت خواهیم بود نقش کشور‌ها و بازیگران غیر غربی در نظام بین‌الملل دارد تقویت می‌شود، تشدید می‌شود. زمانی یا همه چیز در غرب رخ می‌داد یا هرچیزی که رخ می‌داد غرب در آن تآثیر داشت، در مدیریتش تأثیر داشت. الان این شرایط درحال تغییر هست؛ بنابراین ما شاهد یک نوع انتقال قدرتی در سطح بین‌المللی خواهیم بود و آن‌طوری‌که عرض کردم  بعضی‌ها معتقدند که جهانی‌شدن حول چین دار شکل می‌گیرد. اگر ما فرایند تغییر را کوتاه‌مدت در نظر نگیریم؛ یعنی میان‌مدت درنظر بگیریم این فرایند می‌تواند به انتقال قدرت کمک کند.

 این چهارتا دیدگاه مهم بود من درعرض پنج دقیقه  نظر خودم را نیز عرض می‌کنم بعد در خدمت اساتید خواهیم بود. من شخصاً معتقد هستم باتوجه‌به آن عناصری که ذکر کردم؛ یعنی واحد‌ها و ساختار حالا مادی و غیر مادی فرآیند قواعد و محیط نظام بین‌الملل این‌که ما می‌گوییم کرونا، کووید ۱۹ هیچ تأثیر در نظام بین‌الملل ایجاد نخواهد کرد به‌نظرم واقع‌بینانه نیست. این هم که  قائل به این باشیم که نظام بین‌الملل کن‌فیکون خواهد شد به‌خصوص در کوتاه‌مدت این هم به‌نظرم واقع‌بینانه نیست. من معتقدم که یک فرایند تغییر و تحول تدریجی در نظام بین‌الملل شروع شده است شاید آغاز آن از تقویت دولت که دیگر مشهود، ملموس و غیرقابل انکار آغاز شده باشد. همچنین خواه ناخواه  تغییراتی در  شیوۀ حکمرانی و نظام سیاسی رخ خواهد داد. حال چامسکی دو تا گزینه را بیان می‌کند: یا ما دچار یک نوع نظام‌های استبدادی یا اقتدارگرایی تمام عیار خواهیم شد، یا یک دولت‌های مردمی مردم پایه شکل خواهد گرفت؛ یعنی نقش مردم تقویت خواهد شد. من اعتقاد دارم که ما شاهد شکل‌گیری دولت‌های مردمی‌تر خواهیم بود حالا برخلاف کسانی که نظام سیاسی چین را توصیه می‌کنند که مبتنی بر نوعی اقتدارگرایی است. به‌نظرم این واقع‌بینانه نیست؛ به‌هرحال  ما شاهد یک اصلاحی در نظام سیاسی به سمت مردم سالاری خواهیم بود و نقش دولت لاجرم در عرصۀ جامعه به‌خصوص در حوزۀ بهداشت و سلامت تقویت خواهد شد و دولت لیبرال تضعیف خواهد شد. در نهایت می‌توانیم بگوییم که ما یک نوع و نسخۀ اصلاح‌شدۀ دولت رفاه را خواهیم داشت که الان در کشور‌های اسکاندیناوی وجود دارد. دیدگاه بنده نزدیک به انتقال‌گرایان هست؛ من اعتقاد دارم که یک تغییرات و روند‌هایی در نظام بین‌الملل شروع شده بود و این ویروس کرونا می‌تواند آن را تسهیل، تسریع و تشدید کند؛ بنابراین در آینده شاید به سمت یک نوع نظام دوقطبی حالا بین چین و امریکا خواهیم بود یا حداقلش همان‌طور که عرض کردم نقش رهبری آمریکا در عرصۀ بین‌المللی نسبت به قبل کاهش پیدا خواهد کرد. به‌نظر بنده اگر ما ساختار غیرمادی نظام بین‌الملل را براساس دانش مشترکی بیناذهنی انسان‌ها و کشور‌ها تلقی کنیم. من معتقدم که الان تقریباً خود این سوال که آیا نظام پساکرونا متفاوت خواهد بود یا نه دارد یک بیناذهنیتی را شکل می‌دهد. پس اگر نظام بین‌الملل و نظم بین‌الملل  آن چیزی است که کشور‌ها می‌اندیشند و درمورد آن فکر می‌کنند من اعتقادم این هست که ساختار غیرمادی نظام بین‌الملل هم تغییر خواهد کرد. ما شاهد این هستیم که یک بیناذهنیتی نوع  مبنی بر تضعیف دولت  لیبرال خواهد بود می‌خواهد بود؛ پس به‌لحاظ ساختاری هم تأثیرگذار خواهد بود. در حوزۀ الگوی تعاملات هم ما الان شاهد آن هستیم که در مقابل الگوی همکاری، الگوی رقابتی حداقل الان الگوی رایج است؛ حال اگر الگوی تعامل مثلاً بین چین و آمریکا در  نظام قبل از کرونا  همکاری-رقابت بود؛ الان تقریباً یک اتفاق نظری وجود دارد که به سمت رقابت- همکاری دارد پیش می‌رود. همچنین در حوزۀ آتلانتیک دوسوی آتلانتیک یعنی اروپا- آمریکا ما شاهد این هستیم که همکاری‌هایی که بین این‌ها وجود داشت تحت تأثیر قرار گرفته و تضعیف شده است، واقعیت این است که اتحادیۀ اروپا تضعیف شده است. به نظر من از این به بعد هم روند واگرایی در اروپا تشدید خواهد شد؛ پس الگو‌های تعاملی که در اتحادیۀ اروپا بود متحول خواهد شد. ما همیشه این‌جا بحث شمال و جنوب اتحادیۀ اروپا داشتیم، به‌لحاظ توسعه‌یافتگی، سال‌های اخیر شرق و غرب هم به آن اضافه شد که تحولات ناشی از ویروس کرونا نوع تعاملاتی که در اتحادیۀ اروپا بود را براساس همگرایی به سمت واگرایی بیشتر داردحرکت می‌کند. به نظرم در سطح نهادینگی نظام بین‌الملل شاهد بازتعریف نقش نهاد‌های بین‌المللی به‌ویژه در حوزۀ سلامت اقتصاد خواهیم بود و من پیش‌بینی‌ام این هست که نهاد‌های بین‌المللی جدیدی شرق و غرب به آن اضافه شده است به سمت واگرایی دارد حرکت می‌کند. نهاد‌های بین‌المللی جدیدی نیز تأسیس خواهد شد، درنهایت، قواعد نظام بین‌الملل درحال تغییر و تحول است. همان‌طورکه عرض کردم اگر حاکمیت ملی و استقلال دو تا از مهم‌ترین قواعد حاکم بر نظام بین‌الملل باشد، ویروس کرونا هردوی این‌ها را تقویت کرده است؛ یعنی از یک‌طرف حاکمیت ملی را برای بستن مرز‌ها تشدید کرده است. عرض کردم  حتی در اتحادیۀ اروپا و ناسینونالیسم، استقلال عمل و خودمختاری را در پی داشته است و جهانی‌شدن درحال تعدیل و تضعیف است. پس برآیند همۀ این‌ها بیان‌گر این است که نظام بین‌الملل پس‌از کرونا، پساکرونا از آن‌چه  که الان هست متفاوت خواهد بود. اک گذاری

آخرین اخبار