میزگرد استراتژی شهید سلیمانی در سازگاری دیپلماسی، قدرت نظامی و امنیت منطقه - پرتال اصلی دانشگاه رازی
میزگرد «استراتژی شهید سلیمانی در سازگاری دیپلماسی، قدرت نظامی و امنیت منطقه» با حضور اساتید دانشگاه و کارشناسان سیاسی، امنیتی و نظامی استان در دانشگاه رازی برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه رازی، میزگرد «استراتژی شهید سلیمانی در سازگاری دیپلماسی، قدرت نظامی و امنیت منطقه» با حضور اساتید دانشگاه و کارشناسان سیاسی، امنیتی و نظامی استان در تاریخ ۳۰ بهمن ماه ۹۹ در مرکز اسناد توسعه استان و کرمانشاهشناسی دانشگاه برگزار شد. در این میزگزد مجید قیطولی مدیر روابط عمومی دانشگاه رازی، دکتر محسن حسینآبادی کارشناس سیاسی و امنیتی، دکتر قدرت احمدیان عضو هیأت علمی دانشگاه رازی و کارشناس سیاسی، دکتر سجاد دادفر عضو هیأت علمی دانشگاه رازی و کارشناس تاریخ، دکتر فرزاد رستمی عضو هیأت علمی دانشگاه رازی و کارشناس سیاسی و آقای جهانشاه امیری کارشناس سیاسی و نظامی حضور داشتند.
در ابتدای جلسه مهندس مجید قیطولی؛ مدیر روابط عمومی دانشگاه رازی اظهار داشت: دانشگاه رازی با جایگاه مرجعیت علمی، آموزشی و پژوهشی نقش مؤثری در توسعه استان داشته و بستر توسعه را فراهم کرده است. ما در دانشگاه از سال گذشته برگزاری میزگردهای تخصصی را در دستور کار قرار دادهایم و با توجّه به مسائل روز این میزگردها را برگزار میکنیم.
مدیر روابط عمومی ادامه داد: سردار سلیمانی شناسنامه و افتخار جبهه جهانی مقاومت، آزادیخواهان و تمام مسلمانان جهان است. حاج قاسم سیاستمداری متعهد بود که با پیوند مقاومت و دیپلماسی بهدنبال تأمین منافع ملی ایران بود. نقش و تأثیر سردار سلیمانی در تأمین امنیت ایران و جبهه مقاومت فراتر از مباحث نظامی است.
یک سال از فراق ایشان گذشت. در این یک سال تحولات زیادی در سطح کشور، منطقه، خاورمیانه و همچنین سطح بینالمللی به وقوع پیوسته است؛ از این رو در این میزگرد قصد داریم نقش سردار سلیمانی را در سازگاری دیپلماسی و تثبیت قدرت نیروهای مقاومت و امنیت منطقه بررسی کنیم.
با توجه به نقش شهید سلیمانی در سازگاری دیپلماسی منطقهای افق توازن قدرت در خاورمیانه را پس از شهادت سردار سلیمانی چگونه میبینید؟
دکتر احمدیان در پاسخ به این سوال گفت: قصد داریم از منظر دانشگاه به نقش و جایگاه شهید سردار سلیمانی در توازن قدرتِ منطقهای بپردازیم؛ حال چه قبل از شهادت و چه بعد از شهادت چه شرایطی ممکن ما ببینیم یا دیدهایم و چه روندهایی را درباره آن صحبت کنیم.
مفهوم توازنِ قدرت، مفهومی کلاسیک است. هدف از توازن قدرت هم حفظ وضع موجود است بعد از پیروزی انقلاب اسلامی درمیان بخشهایی از جوامع در خاورمیانه؛ اعم از: لبنان، سوریه،عراق، بحرین، یمن و حتی عربستان سعودی و همچنین در میان جوامع اهل سنت مانند جریان اخوانالمسلمین در مصر توازن قدرت وجود داشت.
انقلاب اسلامی و اندیشههای برآمده از آن نفوذ و تأثیر گستردهای داشت. بعد از شکستهای پیدرپی که اعراب از اسرائیل خوردند از آنجاییکه اعراب با نام ناسیونالیسم به جنگ اسرائیل میرفتند و این ناسیونالیسم عربی نتایجی را برای آنها در پی نداشت. بهویژه در شکست ۶۷ که در پی آن جامعه عرب؛ اعماز: نخبگان فکری یا مردم و برخی از مقامات سیاسی به این نتیجه رسیدند که پانعربیسم یا ناسیونالیم عربی پاسخگوی مشکلات اعراب و فلسطین و جهان اسلام نیست. در این حالت چرخشی به سمت اندیشههای اسلامی مشاهده کردیم. درنتیجه انقلاب اسلامی نیز محصول همین چرخش است و پاسخ به معضلات جهان اسلام را باید از درون خود اسلام جستجو کنیم. این نگاه با انقلاب اسلامی تقویت شد و بعد انقلاب نیز بهویژه بهدلیل مقاومتی که در جنگ تحمیلی شکل گرفت به قالبی فکری بسیار قدرتمند در خاورمیانه تبدیل شد و در میان بخشهای مختلف جوامع، نخبگان سیاسی و فکری در جهان اسلام مورد استقبال قرار گرفت.
بر این اساس میتوانیم بگویم بهدلیل نفوذ معنوی و اخلاقی و قدرت نرمی که کمابیش جمهوری اسلامی پیدا کرد، جایگاه مناسبی در خاورمیانه پیدا کردیم.
در این میان طبیعتاً چند اتفاق افتاد: یکی حمله آمریکا به افغانستان و دیگری حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳. حمله آمریکا به افغانستان باعث شد تا دشمنان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران یعنی طالبان از بین برود و القاعده تضعیف شود حمله آمریکا به عراق نیز در سال ۲۰۰۳ و سقوط صدام باعث شد دشمن نهادی و قدرت مسلط عراق یعنی صدام حسین که درواقع دولتی مستقرداشت از بین برود.
این دو مسأله؛ یعنی سقوط یک دشمن ایدئولوژیک و یک دشمن سیاسی که دولت رقیب ایران در منطقه بود فضای مناسبی برای ایران ایجاد کرد که مصداق: «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» است؛ بنابراین با ازبین رفتن دو گروه دشمن و مخالف جمهوری اسلامی ایران در منطقه سبب شد که موازنه قدرت کاملاً به سمت ایران متمایل شود و جمهوری اسلامی ایران توانست در منطقه نفوذ و اعتبار شایان توجّهی کسب کند. از آنجاییکه که در طول تاریخ حداقل از زمان سقوط پادشاهی در عراق از زمان عبدالکریم قاسم در سال ۱۹۵۸ تا زمان سقوط صدام، همیشه در منطقهی خاورمیانه ایران و عراق دو بازیگر مهم بودندکه همدیگر را بالانس میکردند؛ یعنی کشورها گاهاً از عراق برای مهار ایران استفاده میکردند. برای مثال پیش از انقلاب، کشورشوروی صدام را تقویت میکرد که پهلوی را تضعیف کند یا اینکه موازنه را در برابر پهلوی ایجاد کند. بعد از انقلاب نیز شوروی به کمک آمریکا برای حفظ توازن منطفه از صدام برای کنترل ایران بهدلیل انرژی بهدست آمده از پیروزی انقلاب اسلامی ایران حمایت کردند. با حذف صدام و سپس القاعده و طالبان در افغانستان در حقیقت رقبای منطقهای جمهوری اسلامی ایران از میان رفت.
دکتر احمدیان در ادامه اظهار داشت: بنده چنین تصور میکنم که رسالت شهید سلیمانی پیش از شهادت حفظ همین نفوذ و اعتبار جمهوری اسلامی ایران در منطقه و مهمتر از آن تلاش برای تداوم و جلوگیری از تزلزل آن بود.
بعد از اینکه این موازنه به نفع جمهوری اسلامی ایران رقم خورد، رقبای منطقهای ما بهویژه عربستان سعودی و حتی ترکیه به تکاپو افتادند که با برگرداندن ایران به مرزها این موازنه را که بعد از سقوط صدام به نفع ایران رقم خورده بود به نفع خودشان برقرار کنند. به این منظور چند دستور کار را به اجرا درآوردند؛ بنابراین در مرحله اول مسأله سوریه و حذف حزبالله لبنان مطرح شد. در مرحله بعد حذف بشاراسد مد نظر بود. در سومین دستورکار نیز جریان سنی رادیکال را که سمتی از آن داعش بود دوباره بر عراق مسلط کنند؛ بنابراین یکی دیگر از رسالتهای شهید سلیمانی تا پیش از شهادت جلوگیری از این مسأله بود که عربستان سعودی و متحدین منطقهای و بینالمللی به اهدافشان که عبارت بود از: کنترل لبنان و کنترل سوریه و کنترل عراق نرسند.
شهید سلیمانی در واقع با حمایت مجموعهای از عوامل، اعم از: نگاه رهبری، حمایتهای دیپلماتیک دولت و ارادهای که در مردم بود توانست این هدف را کاملاً کنترل کند و همچنین مجدداً آن وضعیتی که به نفع ایران در منطقه خاورمیانه با سقوط صدام رقم خورده بود را حفظ و تقویت کند.
با توجّه به شبکه امنیت در خاورمیانه، نقش امنیتی و اندیشه شهید سلیمانی را توضیح بفرمایید؟
دکتر حسین آبادی در این خصوص بیان کرد: در طول حدود ۴۲ سالی که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد همواره سیاست خارجی کشور ما یک سیاست امنیت محور بوده است. همچنین با وقوع انقلاب اسلامی منافع قدرتهای بزرگی که در دنیا حاکم بودهاند مورد تهدید قرار گرفت؛ پیش از انقلاب، ما ژاندارم آمریکا و حافظ منافع آن در منطقه بودیم، ضمن اینکه با شوروی هم تعاملاتی برقرار بود. از این رو پس از انقلاب سیاست قدرتهای بزرگ بر این قرار گرفت که هویت جدید کشور ایران را که بر پایه شعار نه شرقی و نه غربی شکل گرفته بود تضعیف کنند. اوج این مقابله و مقاومت را در جنگ ۸ ساله مشاهده میکنیم که هم غرب به رهبری آمریکا و کشورهای اروپایی و هم شرق به کمک کشور شوروی برای جلوگیری از به خطرافتادن منافع خود تمام توانشان را به کار بستند که به صدام کمک کنند تا با نفوذی که انقلاب اسلامی در کشورهای منطقه ایجاد کرده است مقابله کنند.
یکی دیگر از ویژگیهایی که سردار سلیمانی داشتند این بود که علاوهبر عملیات نظامی، از نظر دیپلماسی راهبردهایی را مد نظر داشتند و به این منظور ارتباطی تنگاتنگی بین ایشان و متولیان مسائل سیاست خارجی در کشور برقرار شد. در این خصوص آقای ظریف به این موضوع اشارهای داشتند و بیان کردند که بهطور هفتگی جلساتی منظم با سردار سلیمانی برقرار میشد. به همین خاطر ایشان تلاش کردند و توانستند با تدبیر خود امنیت را در منطقه تقریباً بومیسازی کنند. دستاورد این تلاش این است که هماکنون در عراق؛ حشدالشعبی، در لبنان حزبالله و همچنین در سوریه و یمن نیروهای بسیجی و سازمان یافتهای داریم.
دکتر حسینآبادی ادامه داد: سردار سلیمانی یک امنیت منطقهای ایجاد کردند که به قدرت و عمق استراتژیک با توان بالا برای ما تبدیل شده است. اسماعیل هنیه در مراسم شهید سردار سلیمانی، از ایشان بهعنوان شهید قدس یاد کرد و اعلام کرد که: «ما امروز با پشتیبانی سردار سلیمانی از طریق سپاه قدس به تجهیزات و تسلیحاتی دست یافتهو کل اسرائیل زیر بُرد موشکهای نقطهزن آنهاست. ایشان رسماً بیان کردند که بنده به رهبری اعلام میکنم که ما بهعنوان نیروهای خط مقدم شما هستیم و کل نیروهای اسرائیل در بُرد موشکهای ماست.
سردار سلیمانی با تدبیر خود توانست امنیت کشور ما را که دارای دشمنانی نظیر: آمریکا و رژیم صهیونیستی است وکشورهای حریفی مانند: عربستان، قطر، عمارت و بحرین دارد و در رقابت با کشورهایی مانند: ترکیه است و همچنین کشورهای دوستی اعم از: سوریه، یمن، عراق و لبنان دارد را حفظ کند. در این بستر ایشان بهگونهای صحیح مدیریت و حرکت کردند و به دنبال تلفات زیاد نبودند.
دشمنان منطقه، داعش را در جاهایی که احساس میکردند ممکن است برای بیداری اسلامی مشکل ایجاد کند تجهیز میکردند؛ حتی در جاهایی که داعش وجود داشت با این چاشنی که که شیعه قصد دارد جهان را تصرف کند نیروهای تکفیری را تقویت کردند تا انقلاب اسلامی را مهار کنند. دراین خصوص سردار سلیمانی به هرجایی که رفتند مانع آنها شد. ایشان هرگز به دنبال این نبود که از دشمنان تلفات بگیرد، و به هر جایی که وارد میشد افراد را اسیر میکرد. بهخاطر همین روحیه بود که سردار سلیمانی بهعنوان یک جوانمرد مطرح شد. ایشان با اخلاصشان باعث شدند محور مقاومت شکل بگیرد و امروزه در موضع تهاجمی هستیم و دشمن در این زمینه خیلی مستأصل است که هرچه این قدرت بیشتر شود ما تهدید را از مرز خودمان دور کردهایم؛ تهدیدی که میتوانست در کرمانشاه یا تهران یا همدان و... باشد اکنون در عمق استراژیک آنان قرار گرفته است و این زحماتی بود که سردار سلیمانی کشید که جای تقدیر و تشکر دارد.
جناب آقای امیری لطفا با توجّه به اطلاعات سیاسی و نظامی جنابعالی استراتژیک شهید سلیمانی در ایجاد قدرت نظامی و ساماندهی گروههای نظامی و مردمی را تشریح بفرمایید.
در ابتدا باید ذکر کنم که تا حدودی شناخت شخصیت شهید سلیمانی مشکل شده است؛ امیدوارم فرصت و فضایی پیش بیاید که شخصیت ایشان به خوبی شناخته شود. اکنون به دلیل ستایشهای افراطی در مورد ایشان و از طرفی نیز صحبتهای تضعیفکننده بر علیه ایشان و همچنین شخصیت خصوصی ایشان که تا حدود زیادی از اطلاع ما خارج است باعث شده بهسختی بتوانیم شخصیت ایشان را معرفی کنیم.
وقتی درباره یک شخصیت نظامی صحبت میکنیم بیشتر مدنظرما آن برداشت کلاسیک است که یک فرمانده در میدان عمل، یک لشکر و یک سپاه را چگونه هدایت میکند. درحالیکه شهید سلیمانی یک لشکر و سپاه نداشتند که حرکت کنند و یک جبهه و یا دشمن مشخصی را شکست دهد. کار ایشان ترکیبی از یک فعالیت نظامی، یک فعالیت اطلاعاتی، برنامه و یا استراتژیک سیاسی و بهعلاوه یک شناخت اجتماعی بود. شهید سلیمانی در کشورهای مختلفی مانند: سوریه و لبنان حضور پیدا میکردند؛ یک دیدش به طرف مردم بود یعنی همواره توجه میکرد که جنبه مردم را حفظ کند این تفکر ناشی از یک شناخت عمیق نسبت به فضای عملیاتی است. اگر اینگونه نبود شهید سلیمانی هرگز موفق نمیشد. او میشناخت و آگاهی بسیار عمیقی نسبت به جامعهای که در آن کار میکرد داشت. از طرفی تمایلات سیاسی، تمایلات اجتماعی، فرهنگی، دینی و مذهبی را خوب میشناخت و یک نظامی کارکشته بود.
بنده به دلیل ارتباطاتی که در یک دورهایی با مجموعههایی که ایشان فرماندهای میکردند داشتم عمیقاً به این باور رسیدم که اگر این تواناییها نبود هیچگاه این موفقیتها حاصل نمیشد؛ بنابراین استراتژیکهای سردار سلیمانی مبنی بر این بود که هم منطقه و هم سیاست را بشناسد و هم مردم آن منطقه را، این بود که باعث شد جریانی به نام «مقاومت مردمی» در عراق و سوریه شکل بگیرد. درواقع پایه عملیاتی ایشان همین بود که از مردم استفاده کنند. نیروی قدس سردار سلیمانی همیشه در حال دستگیری از نیازمندان بودند و همچنین در مناطق مختلف عراق، سوریه و لبنان پارک، مدرسه و گاهاً منازل مسکونی میساختند. همین ارتباط تنگاتنگ با عموم مردم باعث شد در مناطق درگیر مردم حاضر شوند اسلحه به دست بگیرند، از خود دفاع کنند و منتظر نیروی نظامی از بیرون نباشند.
در مورد ترکیبات سیاسیِ منطقه و جهانی پس از شهادت سردار سلیمانی اگر مطالبی هست بفرمایید؟
دکتر رستمی در پاسخ به این سوال عنوان کرد: به دلیل اینکه چارچوب امنیتی متأثر از فرایندهای ساختاری، منطقهای و داخلی کشورها است از این منظر یک نگاه خیلی خاص و مشخصی را نمیتوانیم درنظر بگیریم زیرا که تمام این موارد میتواند تعیین کننده این مناسبات باشد. در واقع هرآنچه که امروز بهعنوان بحث توازن قدرت اتفاق افتاده است از نگاه رویکردهای رئالیستی بعد از جنگ جهانی دوم هم با یک تفاوت و یک رویکرد متفاوت بر مناسبات کشورها به فراخور ماهیت تحولاتی که آن منطقه ایجاد کرده در خاورمیانه هم همین اتفاقات رخ داده است یعنی نظامهای منطقهای براساس رویکردهای امنیتی، ویژگیهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خاص خودشان میتواند به توازن و قدرت نظام جهت دهند. از این لحاظ تصور بنده این است که امنیت سازی فرا مرزی در روابط بینالملل مبنای تعریفشدهای ندارد.
تفاوت عملکرد سایرین با ایشان این بود که ما در سطوح امنیت، رویکرد منطقهای را در قالب امنیت استراتژیک تحلیل میکردیم، ولی ایشان بُعد امنیت منطقهای را در قالب نوین امنیت؛ یعنی امنیت پایدار، امنیت اجتماعی و امنیت اقتصادی در وجوه مختلف مطرح میکردند. ما یک استراتژیست از دست ندادهایم ما فردی را از دست دادیم که میتوانست ادامه سیاست خارجی ما در منطقه باشد. برخلاف اینکه تصور میشد اختلافاتی بین آقای ظریف و سردار سلیمانی در رابطه با مسائل منطقهای وجود دارد؛ اما عملاً در سطح منطقه آقای ظریف در بخشی از صحبتهایشان عنوان کرد: «اگر ما دیپلماسی رسمی را به خوبی پیش میبریم و آن را به خوبی رقم میزنیم محصول توانمندی و احیای ظرفیت دیپلماسی عمومی ما در منطقه است که آقای سردار سلیمانی آن را هدایت میکند».
دکتر رستمی در ادامه گفت: قضاوت در مورد آینده تحولات امنیت منطقه شاید از همین حالا مشکل باشد. گرچه سردار قاآنی را در راهبرد امنیت منطقهای جایگزین کردهایم؛ اما باید این موارد را نیز در نظر بگیریم که: ساختار نظام بینالملل چگونه انجام میگیرد. همچنین باید بدانیم که مداخله بازیگران در عرصه منطقهای به چه شیوهای پیش خواهد رفت. در این صورت با توجه به اطلاعاتی که در اختیار داریم میتوانیم تصمیمگیری کنیم. همچنین این مسأله مهم است که تا چه اندازه تحولات منطقهای قرار است حول مسأله هستهای ایران بچرخد و قرار است چه رخدادهای جدیدی را در سطح منطقه خلق کند. همه این موارد میتواند متغییر، مؤثر، مداخلهگر و میانجی برای آینده امنیت منطقهای باشد.
بنابراین ما چند سناریوی محتمل داریم که هر کدام اگر اتفاق افتد میتواند در راهبرد منطقهای ما اثرگذار و مهم باشد.
تصور کنید در آینده خواهان تعامل با عربستان باشیم و به این سمت برویم که بهعنوان مثال در سطح منطقه آقای بایدن مناسبات صلح و امنیت منطقهای را از یمن و سوریه آغاز کند. در این حالت گروهها و قواعد بازی در منطقه ممکن است دستخوش تحولاتی شود؛ بنابراین در استراتژی منطقهای، آقای قاآنی درواقع همان روند را پیش میبردکه سردار سلیمانی انجام داده بود؛ زیرا شهادت سردار سلیمانی همانگونه که بارها گفته شد، به نوعی حذف یک جریان فکری نبوده و این جریان و رویکردها همچنان پابرجاست.
اینچنین بهنظر میرسد که آمریکاییها میدانستند که ترور سردار سلیمانی عملاً حذف و کنارزدن دیپلماسی و استراتژدی منطقهای جمهوری اسلامی ایران نیست؛ بلکه درنظر داشتند در قامت آن فشارهای چند جانبه اقتصادی به ایران وارد شود که در ادامه آن عملاً ایران بیشتر از گذشته در تنگنا و انزوا قرار گیرد.
در خصوص تفکر استراتژیک شهید سلیمانی و ماندگاری این میراث گرانبها در تاریخ ملتهای آزادیخواه و ملتهایی که در راه مبارزه با استکبار هنوز فعالیت و یا مبارزه دارند توضیح بفرمایید؟
دکتر دادفر در این خصوص توضیح داد: وقتی با روایت و یک پدیده و رخداد تاریخی خاص مواجه میشویم اگرچه نزدیک بودن به آن رخداد و حادثه یک امتیاز است، اما در عین حال موانع و محدودیتهایی نیز وجود دارد؛ بر فرض فرد، محقق و یا گروههایی که قصد روایت آن رخداد تاریخی را دارند ممکن است بهدلیل تعلقات عاطفی، احساسی و حتی حب و بغضهایی که در ارتباط با آن پدیده وجود دارد، در روایت آن رخداد قصور و یا حتی مبالغه کنند. از این رو ذکر یک جملهی مشهور لازم است که: «تا گرد و غبار ویرانیهای پخش شده در فضا ی تاریخ ما فرو ننشیند نمیتوانیم تصویر شفاف و واضحی از آن رخداد تاریخی داشته باشم». برای مثال بحث و تحلیل درمورد انقلاب فرانسه که ۱۷۰ سال ازآن میگذرد هنوز زود است و لازم است سالهای بیشتری بگذرد تا بهدور از تعصب و کینهورزی و تنها با مراجعه به مستندات زوایای مختلف مسأله برای اطلاع آیندگان بررسی شود.
در مورد سردارسلیمانی هم این مورد صدق میکند. در شناخت شخصیت ایشان دو نوع دیدگاه متناقض وجود دارد. دستهای محب ایشان و گروهی دیگر معاند هستند. ازاینرو روایتهای متفاوت و گاهاً افراطی از جانب هر دو گروه در مورد ایشان به وجود میآید؛ بنابراین وقایع و حقیقتهایی که باید گفته شود، روایت نمیشود. یک جملهی مشهور است که میگوید: تاریخ آنقدر باید جرأت داشته باشد که یک کلمه دروغ نگوید و آنقدر وجدان داشته باشد که یک حرف راست را کتمان نکند، ولی آیا امروزه آن جبهه مخالفی که درباره شهید سلیمانی صحبت میکند آیا همه روایتها را راست را بیان میکند؟ طبیعتاً خیر.
ما اگر بخواهیم تمام جنبههای وجودی شخصیت شهید سلیمانی را بشناسیم طبیعتاً نیاز به زمان داریم؛ شاید ۵۰، ۱۰۰ و یا حتی ۲۰۰ سال بعد خیلی راحتتر بتوان درباره شهید سلیمانی صحبت کرد. به دلیل اینکه محدودیتها از بین خواهد رفت و بسیاری از آن اسناد و مدارک و منابعی که در ارتباط با ایشان است منتشر خواهد شد و راحتتر میشود درباره ایشان قضاوت کرد.
دکتر دادفر در ادامه اظهار داشت: امروزه در بحث اقتصاد و مدیریت بازرگانی واژهای بهنام برندیگ و نمادسازی و بحث بازاریابی هست. زمانی که از نماد صحبت میکنیم، این نماد میتواند تاریخ، اقتصاد، قهرمانان و یا تاریخ گذشتهی یک ملّت باشد. بنده میتوانم امروز به جرأت بگویم یکی از بارزترین نمادهای ملی و بینالمللی ما شهید سلیمانی است.
اگر جدای رهبران ارشد نظام، حضرت امام و مقام معظم رهبری بخواهیم افراد دیگری را مطرح کنیم بدون تردید به واسطهی نقش برجستهای که شهید سلیمانی در منطقه و حوزه دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی داشتند میتوانیم ایشان را تحت عنوان یکی از بزرگترین نمادهای ملی و حتی بینالمللی در سطح دنیا از ایشان نام ببریم؛ یعنی شهیدی که در نتیجه تلاشهایی که در حوزه و محور مقاومت انجام دادند تبدیل به شخصیتی شدند که در مجلهی Tim در سال ۲۰۱۷ ایشان را جزو صد شخصیت تأثیرگذار دنیا معرفی میکنند و یا در بسیاری از جملاتی که دربارهی ایشان بیان میشود ایشان را بهعنوان مرد قدرتمند منطقهی خاورمیانه معرفی میکنند بهگونهای که بسیاری از شخصیتهای بزرگ سیاسی آرزوی دیدار ایشان را میکنند. مثلاً از آقای لاوروف وزیر امور خارجه روسیه در سفری که به ایران داشتند از ایشان سؤال میشود که تمایل دارید با چه کسانی دیدار داشته باشد؟ که نام سردار سلیمانی را عنوان میکند.
زمانی عملکرد شهید سلیمانی را در منطقه بررسی میکنید؛ متوجه نقشی که ایشان در ارتباط با مبارزه با نفوذ آمریکا در خاورمیانه یا حمایت از جنبشهای آزادیبخش مثل حماس و حزبالله و یا شکلگیری حشدالشعبی در عراق داشتند میشوید.این امر شجاعت و درایت شهید سلیمانی در منطقه را بیان میکند و نشان میدهد که ایشان به عنوان شخصیتی تأثیرگذار موفق شدهاند این جریان مردمی را که در منطقه میتوانست بهعنوان یک پتانسیل و ابزار در راستای مبارزه با نفوذ و توسعهطلبیهای آمریکا در منطقه شکل بگیرد؛ مدیریت کرد و شکل بخشید.
بنده فکر میکنم اگر شهید سلیمانی نبودند شاید ما بهعنوان مثال بعد از جنگ جهانی دوم پیماننامههایی مثل: سایکس، پیکو یا بالفور که در منطقه شکل گرفت شاید مثلاً ما دومین آنها را در منطقه داشتیم. در واقع با فعالیتهای گستردهای که شهید سلیمانی در منطقه داشتند و جریان مردمی که هدایت کرد و فعالیتهایی که در راستای مبارزه با این نفوذ در پیش گرفت به توفیقاتی دست یافت که در بحث گسترش نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی ایران در جهان مؤثر بود.
امروزه اگر بخواهند نماد نفوذ منطقهای را در ایران معرفی کنند تردیدی نیست که خیلی از کشورها و قدرتهای خارجی در واقع از شهید سلیمانی بهعنوان نماد نفوذ منطقهای معرفی میکنند.
در خصوص بررسی اندیشههای سیاسی و دیپلماسی شهید سردار سلیمانی اگر توضیحی دارید، بفرمایید؟
دکتر احمدیان در این خصوص گفت: باور بنده این است که اگرچه شهید سلیمانی تجربهای طولانی در نظامیگری دارد و ایشان یک نظامی حرفهای بود؛ ولی در مدل رفتاری، اندیشهای و تکاپویی که ایشان داشت در حداقل یک دهه اخیر کنش نظامی و اقدام نظامی وی اینگونه بود که تمامی موارد در راستای اهداف سیاسی تعریف شود. یعنی استفاده زور نظامی فیالنفسه ارزشمند نیست و هرجایی که لازم است باید کوتاه آمد و توقف کرد.
به طور کل در سامانهی فکری ایشان سیاستورزی، دیپلماسی، گفتوگو کردن اعم از: دولتها، جوانان، نخبگان و عامه مردم و حتی گفتوگو بهصورت غیرمستقیم با رسانه برای ایشان مهم بود. بنده میخواهم این را بیان کنم که ایشان یک فیلسوف جنگ بود نه یک نظامی حرفهای یعنی جنگ را ابزاری برای تحقق منافع جمهوری اسلامی ایران میدانست و از این رو کاملاً در سامانهی دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در منطقه عمل میکرد.
در این میان دوگانههای مختلفی وجود دارد. به عنوان مثال: دیپلماسی نظامیگری و دیپلماسی دولت، دیپلماسی ظریف و دیپلماسی سلیمانی که این دوگانهها، دوگانههای اشتباهی است چراکه هر دوی این داستان در ذیل یک جهتگیری حرکت میکردند که آن هم استراتژی و دیپلماسی منطقهای جمهوری اسلامی ایران بود. در اینباره لازم است به تعبیری ارجاع دهم که ژونالیستی در این باره چنین بیان کرده است: «ظریف سپر آیتالله خامنهای است و سردار سلیمانی شمشیر ایشان است»؛ بنابراین در یک استراتژی بدون سپر و شمشیر نمیتوان به جلو حرکت کرد؛ یعنی هم سپر به عنوان دفع کننده لازم است و هم شمشیر که براساس اقتضای زمان ضربه وارد کند. از این رو، این سپر که عبارت بود از دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران و شخص ظریف و شمشیر که عبارت بود از سپاه قدس و سردار سلیمانی هر دو در یک سامانه فکری، سیاسی و استراتژیک عمل میکردند.
در نهایت این نکته قابل ذکر است که ما در منطقه خاورمیانه به دلیل منازعهآمیز بودن آن که همواره با منازعه هویتی، مذهبی، قومی، تاریخی و ژئوپولیتیکی بر سر آب، نفت و تنگهها مواجه بوده است و بجز خاورمیانه در هیچ جای دنیا چنین درگیریهایی وجود ندارد؛ بنابراین در این منطقه منازعهآمیز شما نمیتوانید صرفاً با ابزارهای دیپلماتیک نتیجه بگیرید. برای مثال بنده معتقدم در ارتباط با اروپا خیلی نیازی نیست سردار سلیمانی واردکار شود؛ چرا که اروپا منطقهای نسبتاً امن و آرام است که ظرافتهای دیپلیماتیک در آن تأثیرگذار است؛ اما در ارتباط با شرق آسیا معتقدم که باید دیپلماسی و وزارت خارجه کلام اول و آخر را منعقد کند.
در ارتباط با اروپا و شرق آسیا سپاه قدس و سردار سلیمانی لجستیکی عمل کردند ؛ به این معنی که تدارکات آنها دیپلماسی بود. به تعبیری پایههای قدرتی ایجاد میکرد که دستگاه دیپلماسی در اروپا قدرتمند ظاهر شود؛ اما در خاورمیانه به دلیل منازعهآمیز بودن ابزار دیپلماسی از اثربخشی کمتری برخوردار بود.
بهعنوان پایان این مورد، تأکید بنده بر این است که شهید سردار سلیمانی نیروی نظام جمهوری اسلامی ایران بود و به هیچ عنوان وابسته به جناحی خاص نبودند. از این رو بهرهبرداری جناحی از سردار سلیمانی خیانت به تاریخ و جمهوری اسلامی ایران، مردم و خود شهید سلیمانی است. لذا بهتر است از برچسبزدن سیاسی به سردار سلیمانی جداً خودداری شود چراکه اگر امروز شهید سلیمانی را سیاسی معرفی کنند در دهههای بعدی برای اینکه در تاریخ درباره سردار سلیمانی مطلبی بنویسند براساس همین نوشتهها و خبرنامههای مخالف و جعلی امروزه گزارش مینویسند و به غلط از شهید سلیمانی چهرهای به عموم مردم معرفی میکنند که در خدمت جناح سیاسی بوده است.
در خصوص رویکرد بازدارنگی در تفکراستراتژیک شهید سلیمانی و افزایش قدرت ملی و تأمین امنیت ملی ایران اگر مبحثی دارید بیان بفرمایید؟
دکتر حسین آبادی در این خصوص پاسخ داد: در صحنه محیط بینالمللی، دو موضوع امنیت ملی و منافع امنیت ملی را پیشرو داریم که به نظر بنده مأموریت اصلی سردار سلیمانی حفاظت از منافع امنیت ملی بود. تفاوت میان منافع امنیت ملی و منافع ملی کشور در این است که منافع امنیت ملی حفظمحور بود یعنی ما باید تمام امکان یک ملت را برای حفاظت و صیانت از تمامیت ارضی، استقلال و حاکمیت سرزمینی و ملی کشور بسیج کنیم.
مرجع اصلی منافع امنیت ملی دولت است؛ اما مرکز توجه و آن گسترهای که به حفظ کل کشور کمک کند ملت است.
مأموریت اصلی سردار سلیمانی در راستای منافع امنیت ملی و حفظ استقلال و حاکمیت کشور بود که مورد تهدید جدی قرار گرفته بود. به گونهای که هر دولتی از آمریکا روی کار میآمد همه گزینههایش روی میز بود و از طرفی دیگر هم تهدیدات اسرائیل و عربستان برای کشور ما یک خطر جدی محسوب میشد. به همین خاطر مأموریت اصلی ایشان بازگردانی قدرت به منطقه بود. به گونهای که میبینم ایشان در مأموریتهایی که داشتند موفق بودند و توانستند نوار غزه را تسلیح کنند. همچنین حزبالله لبنان، یمن و حتی عراق هم تسلیح و تجهیز شدهاند.
سردار سلیمانی در کنار حفظ منافع امنیت ملی به منافع ملی هم توجه داشتند. رمز موفقیت ایشان یکی اخلاص بود و دیگر اینکه هیچگاه خود را درگیر مسائل جناحی و حزبی نکرد و بارها اعلام کرد که من عضو هیچکدام از جناحبندیهای کشور نیستم.
یکی دیگر از دلایل موفقیت ایشان که سبب شد دیگران سردار را مرد میدان معرفی کنند؛ این است که ایشان با از جان گذشتگی در عمق مسائل منطقه به شخصه حضور میدانی داشتند و با قدم زدن بر سر خاکریزها روحیه و امید ایجاد میکردند.
داعش تا ۲۰ کیلومتری مرز کشور ما آمد. اکنون ۱۸ نقطه مرزی با پیگیریهایی که ایشان کردهاند بازارچه مرزی برپا کردهاند که مبادلات انجام میشود. این امر نشان میدهد ایشان یک ظرفیت و امنیتی ایجاد کردهاند که در قالب این امنیت، منافع ملی هم تأمین میشود.
همین راهپیمایی اربعین را که نهادینه کردند سیاست و حرکت عظیمی بود که همهی آنها را مستأصل کرده است به طوری که موجی از جمعیت به عراق یعنی جایی که حضور دارند وارد میشوند که خود عامل قدرت و بازدارندگی است.
در مسأله استقلال کردستان عراق که اعلام شد؛ اسرائیل اولین و تنهاترین کشوری بود که استقلال کردستان عراق را به رسمیت شناخت. سردار سلیمانی در سفری که به آنجا داشتن بدون اینکه گلولهای شلیک شود بر سر قبر جلال طالبانی مذاکرهای انجام داد و طی آن کرکوک آزاد شد و استقلال کردستان بهم خورد.
در نهایت باید ذکر کنم که سردار سلیمانی اقداماتی را که در مجموعه انجام داد باعث شد تهدید از کشور دور شود و امنیتی را که امروزه در کشور و منطقه حس میکنیم حاصل زحمات شبانه روزی ایشان بود که ۴۰ سال آرامش را از خودشان سلب کرد تا بقیه در آرامش و امنیت باشند.
نقش شهید سلیمانی در استراتژیک نظامی ایشان در جنگهای نامتناوب، نامتقارن و نیابتی را بیان فرمایید.
آقای امیری در این خصوص پاسخ داد: اقداماتی که شهید سلیمانی در منطقه انجام داد منجر به تقویت امنیت ملی از طریق گروههای نیابتی، تقویت انقلاب و همچنین تشکیل جبهه مقاومت اسلامی در منطقه شد.
ما در جمهوری اسلامی ایران متأسفانه اسطورهها و ارزشهایمان را فقط مصرف میکنیم و هر کسی هم تلاش میکند ایشان را در راستای منافع حزبی و جناحی مصادره کند. متاسفانه ما هنوز نتوانستهایم رابطه این موضوع را با امنیت داخلی خودمان برقرار کنیم. همانگونه که پیشتر ذکر شد بحثهای جناحی مرحوم سلیمانی نیز از این موضوع مستثنی نیست به دلیل اینکه فرماندهای متعلق به این کشور بود. در واقع جنگی که ما انجام دادیم نیاز کشور بوده است یعنی اگر به عمق موضوع نگاه کنیم مرحوم سلیمانی هیچگاه رأسا اقدامی را انجام نداده است و هرآنچه انجام شده در راستای منافع ملی و امنیت ملی انجام شده است
اینکه سردار سلیمانی در منطقه بروند و عمق استراتژیک جمهوری اسلامی را گسترش دهند یک سیاست کلی مربوط به سیاست نظام بوده است. همچنین هماهنگی بین سیاست خارجی ما و مسأله عملیات سپاه قدس نیز یکی دیگر از سیاستهای نظام بوده است و جای بحثی ندارد؛ اما اینکه آقای سلیمانی چگونه این کار را انجام داده قابل توجه و بحث و نقد است. در دوره اخیر در واقع ملتهای منطقه به نوعی زیر سیستم آمریکاییها و چکمههای ژنرالهای دشمن ناتو تحقیر شدیدی را تحمل کردند؛ بنابراین وقتی که آقای سلیمانی با سپاه قدس به درون منطقه رفتند بهعنوان یک چهره منجی در جهان عرب جلوه کردند. در مجموع نکتهای که باید به آن اشاره کنم این است که ما باید بین امنیتی که که در بیرون از مرزها ایجاد کردهایم و امنیت داخلی خودمان ارتباطی برقرار کنیم.
آقای امیری در ادامه عنوان کرد: در مورد مرحوم سردار سلیمانی و اقداماتی که انجام دادند عقیده شخصی من این است که باید کارهای مطالعاتی بیشتری صورت بگیرد. نیازی هم نیست وارد جزئیاتی شویم که بنابر مصلحت امنیتی صورت گرفتهاست. همچنین لزومی بر رمزگشایی مسائل سری نیست. ما میتوانیم بسیاری از اقدامات انجامشده مانند اینکه از فلان گروه یا فلان ساختار حمایت کردهایم یا موشکی به نهضتی دادهایم و ... را توضیح دهیم و تبیین کنیم؛ زیرا اینها مواردی نیست که پنهان انجام شده باشد. در واقع تمامی اقدامات انجام شده در راستای سیاستهای رسمی جمهوری اسلامی بوده؛ بنابراین طرح این موضوعها میتواند در تقویت شخصیت سردار سلیمانی در انظار و افکار عمومی کمک کند.
در خصوص شهید سلیمانی و پیامدهای شهادت ایشان برای امنیت منطقهای اگر میشود صحبت کنید؟
دکتر رستمی در این خصوص گفت: بنده به این موضوع فکر میکردم که چقدر مسأله عمومیتسازی تروریسم توانسته است بعد از دهه ۹۰ توانسته است حافظ و تأمینکننده منافع ملی باشد. بسیار طبیعی است که عمده اقدامات ما در نظامهای معنایی و هر آنچه که با چارچوب نظری و مفهومی غرب متفاوت است را در جهت تفهیم همین موضوع قرار دهیم که حفظ منافع ملی تا چه اندازه مهم و ضروری میباشد. مسائلی از قبیل اینکه وقتی حزب الله میگوید ما بدون پول ایران نمیتوانیم ادامه دهیم همیشه برای عموم مردم شبهه ایجاد میکند. در این میان رسانه وظیفه دارد این موضوع را از نظر علمی برای عموم تبیین کند که این پولها بابت حفظ امنیت ملی صرف میشود.
در جریان ترور سردار سلیمانی، خود آمریکا که اقدامات سردار سلیمانی را مانعی بر سر اهداف منطقهای خود میدید مسأله ترور ایشان را مطرح کرد. اگر محتوایی بررسی کنیم از منظری دیگر صحبتهایی است که برعلیه ایران در خبرگزاری CNN و رسانههای اروپایی مطرح میشود مبنی بر اینکه ایران برهم زننده نظم منطقه و قواعد بینالمللی است که بهعنوان یک کنشگر سرکش قواعد بین المللی را برهم میزند و تهدیدی جدی برای امنیت منطقه است. نکته دیگری میتواند مهم باشد این است که تعریف مشخصی در مورد واژه تروریست در سطح بینالمللی وجود ندارد و هر گروهی برمبنای خواسته و در جهت منافع کشور خودش آن را تعریف میکند. همچنین شکاف موجود در مقوله تروریست بعد از شهادت سردار سلیمانی بیشتر شد.
یکی از مقوله هایی که امروز در عرصه بین المللی بعد از ترور سردار سلیمانی خیلی بر روی آن تاکید شد بحث تروریسم بودن ایشان بود. این بحث با شاخصهای بسیاری قابل رد کردن است یکی اینکه ایشان در عرصه منطقهای از سردمداران مقابله با تروریسم بود. دیگر اینکه کنشگر مگر میشود خودش، تروریسم باشد. نکته دیگر اینکه عملا شکاف بین خود افکار عمومی و جامعه وجود داشت. حتی کارشناسانی که در آمریکا در خصوص جایگاه سردار سلیمانی بحث داشتند با هم بر سر معرفی کردن ایشان بهعنوان تروریسم به یک اجماع نرسیدند؛ بنابراین با بررسی کنوانسیونهای بینالمللی بر اساس دو قاعده قتل هدفمند و همچنین قراردادهای امنیتی عراق و آمریکا اثبات شد که آنها آهنگ تروریسم را مطرح کردند. در خصوص شهادت سردار سلیمانی نکته دیگری که مهم هست روشنشدن برای افکار عمومی و کسانی که فکر میکنند راهبرد منطقه ما در یک جاهایی ایراد دارد نظام باورها و اعتماد سازی را در ایران متحول کرد.
اما موضوع دیگری داریم و آن اینکه عملا دگردیسی و تحولی که قرار است در سیاست خارجی کشور اتفاق بیفتد که باید ببینیم آینده تحولات امنیتی خاورمیانه به چه شکل است آیا واقعا این دگردیسی و تحولی ایجاد خواهد شد یا خیر. چگونه به سردارسلیمانی بپردازیم که آیندگان قضاوتی خارج از قاعده و چارچوب نکنند.
با توجه به شخصیت کاریزمای شهید سلیمانی و نقشی که ایشان میتواند در پیمان مردم با ارزشهای انقلاب و نظام داشته باشند را بیان بفرماید؟
دکتر دادفر در این خصوص گفت: اگر به فرمایشات شهید سردار سلیمانی و سخنرانیهایی که داشتند توجه کنیم، میبینیم ایشان به مدیریت کارا و اثرگذار بسیار اعتقاد داشت و معتقد بود بسیاری از مشکلات ما در حوزه مسائل داخلی ضعف مدیریتهایی است که در حوزههای مختلف مانند اقتصادی-اجتماعی فرهنگی و سیاسی داریم. ایشان شاید تأثیر تحریمها را خیلی مؤثر نمیدانستند. شما وقتی شخصیت شهید سلیمانی را مطالعه میکنید یکی از وجوه برجسته شخصیت ایشان جامعیت شخصیتشان بود. ممکن است در محافل نظامی در محافل مردمی مثلاً ایشان را بیشتر به عنوان یک نابغه نظامی اسم ببرند؛ اما وقتی سیره مدیریتی شهید سلیمانی را مطالعه میکنیم ایشان در کنار این که یک نابغه نظامی بود در عین حال یک انسان توانمند در حوزه دیپلماسی، در حوزه تعاملات انسانی، در حوزه اخلاق و در حوزه اخلاص قابل مشاهده و بحث است.
مقام معظم رهبری در سالگرد شهادت شهید سلیمانی در جمع خانوادهشان در معرفی شخصیت شهید سلیمانی از ایشان بهعنوان یک شخصیت جامعالاطراف یاد کردند و فرمودند: استخراج مؤلفهها مدیریتی از سیره ایشان میتواند به ما کمک کند که در حوزههای مختلف مدیریتی از ایشان الگو بگیریم.
در واقع ما نباید شهید سلیمانی را دستمایه نزاعهای حزبی و جناحی کنیم. بهعنوان یک مؤلفه قدرتمند در حوزه هویت ملی باید از ایشان استفاده کنیم و الگو بگیریم. امروز از جنگ و دیپلماسی به عنوان دو ابزار اصلی مدیریت قدرت بین ملتها و دولتها یاد میشود؛ البته همه قبول دارند که بحث دیپلماسی هزینه کمتری دارد و در این محور حرکتکردن شاید تبعات کمتری داشته باشد اما واقعیتش این است که دیپلماسی موفقتر است که مبتنی بر خردورزی، شجاعت، تدبیر باشد.
من فکر می کنم که شهید سلیمانی معمار یک دیپلماسی جدید تحت عنوان دیپلماسی مقاومت محور بود. معنای جدیدی در حوزه قدرت خلق کرد. شهید سلیمانی در طی ۲۰ سال بالاخره با مدیریت این مسأله در منطقه توانستند این دیپلماسی جدید را خلق کنند. مبانی اندیشه و تفکر شهید سلیمانی برگرفته از آموزهها و آرمانهای انقلاب اسلامی و روح حاکم بر قانون اساسی بود.
تحولات منطقه را پس از شهادت شهید سلیمانی چگونه ارزیابی میکنید. وضعیت محور مقاومت چگونه خواهد شد؟
دکتر حسینآبادی در این خصوص پاسخ داد: در ارتباط با وضعیت جدید به نظر من چیزی که در سیاست آمریکا در رابطه با منطقه اتفاق میافتد تاثیر خاصی به وجود نمیآورد. راهبرد مد نظر آمریکا راهبردی کارشناسیشده است و با آمد و رفت دولتها تغییر چندانی نمیکند. سیاست کشور ما نیز برمبنای باورها و اعتقادات شکل گرفته است که بهعنوان راهبرد مقاومت توسط مقام معظم رهبری اتخاذ شده. در این خصوص نیز شهید سلیمانی بهعنوان فرماندهای قوی این راهبرد را به خوبی تشخیص داد و هم آن را بهخوبی اجرا کرد. پس از ایشان نیز، سردار قاآنی بهدلیل همراهی همیشگی باسردار سلیمانی مسلط به راهبرد سیاستهای منطقه است. از این رو؛ رسالتی که امروزه بر گردن جامعه دانشگاهی و اساتید دانشگاه است که بهعنوان مرجع برای دانشجوها میتواند نظراتشان موثر باشد به همین خاطر لازم است آن ویژگیهایی که را که باعث شد از سردار سلیمانی یک قهرمان ملی و جهان اسلامی ساخت آن ویژگی ها اقداماتی که انجام شده بود را در زمان و قالب علمی ما به دانشجویان منتقل کنیم که پس از ما این دانشجویان بهعنوان پشتوانهای به بدنه جامعه منتقل کنند و بتوانند با تبلیغات سوئی که علیه سردار سلیمانی صورت گرفته مقابله کنند.
در جنوب آمریکا یا مناطق مختلف دنیا از قهرمانان ملی خود اسطوره میسازند حالا با توجه به نقش سردار سلیمانی و با جایگاه قهرمانی ملی ایشان در هویت ملی آیا میتوانیم پیرو این جریان باشیم؟
آقای امیری در پاسخ به این سوال مطرح کرد: در صدر اسلام وجود قرآن یکی از دلایلی بودکه درباره شخصیت پیامبر مبالغه صورت نگرفت. زیرا قرآن برای توصیف پیامبر حدودی را مشخص کرده است. در جمهوری اسلامی ما متاسفانه درباره افراد اغراقهایی میکنیم که گاهی باعث میشود مخرب شخصیت مثبت اینگونه افراد باشد. سردار سلیمانی خودش را یک سرباز معرفی کرد و در بیشتر مناطق در کنار سربازان در جبهه مقاومت حضور داشت. ایشان هیچگاه خودشان را در جایگاه ژنرالی قرار نمیداد.
اگر ما سردار سلیمانی را در همان ساختار خودش و در قامت یک سرباز ببینیم و اینکه بپذیریم سردارسلیمانی خالق یک موضوع جدید نبوده و پیشرو دیدگاه حضرت امام بود که بر روی ملتهای منطقه تاثیر گذاشت در واقع آن آتش زیر خاکستری بود که یک نفر لازم داشت که آن را احیا کند و این هنر در آقای سلیمانی بود که دیدگاه امام در مورد ملتهای منطقه و مستضعفین و افرادی که زیر چکمه تحقیر شدند و شخصیت به هویت شان خورد و از بین رفته است و آنقدر زیر ضربات بودند که می خواهندیک ناجی وجود داشته باشد که آقای سلیمانی این را احیا کرد.
از نظر شما دانشگاه رازی در خصوص تثبیت جایگاه شهید سلیمانی در عرصه بینالمللی چه اقدامات و پژوهشهایی میتواند انجام دهد؟
دکتر رستمی در این خصوص گفت: ما باید تلاش کنیم در قالب فیلم و یا مستند و یا پژوهشهای دانشگاهی نشست های بین المللی شخصیت اصلی سردارسلیمانی را تبلیغ و ترویج کنیم.
ما باید به دنبال مسائلی برویم که نگاه ارزشی به موضوع نباشند بلکه به دنبال آن چیزهایی برویم که واقعیتهای منطقهای و ویژگیهای رسالت سردار سلیمانی بهعنوان وظیفه بنیاد و آن دال مرکزی که در منطقه ایفای نقش کرده است یعنی یک راهبرد استراتژیک را در قالب یک کتاب یا مستند استخراج کنیم و و بعد آن وجهه امنیتی تروریسم پنداری و تروریسم سازی که خیلی برجسته شده است این را در قالب فضایی رسانهای وارد کنیم که واقعیتهای منطقه چه هست.
جایگاه شخصی شهید سردار سلیمانی در انظار عمومی ایران چگونه میبینید؟
دکتر دادفر گفت: بنده فکر میکنم کاری که شهید سلیمانی کردند در طراز تاریخ ایران شاید کاری بینظیر بود و کمتر اتفاق افتاد. برای معرفی و برای حضور منطقهای باید هزینه کنیم اما اگر بخواهیم بهعنوان یک قدرت تاثیرگذار فرهنگی، تمدنی و سیاسی دنیا مطرح شویم و حرفی برای گفتن داشته باشیم باید هزینه کنیم. اگر بخواهیم از منظر ملی نگاه کنیم شهید سلیمانی حتی مرزهای نفوذ ما را تا دریای مدیترانه پیشبرد. حتی اگر بخواهیم از منظر ملی و عمومی نگاه کنیم ایشان برای جمهوری اسلامی ایران یک اقتدار بود. ما وقتی حضور منطقهمان را در یمن نگاه میکنیم متوجه حضور طولانیمدت در یمن میشویم.