فرهنگ کرمانشاه؛ بیکسِ هزارمتولی - معاونت فرهنگی
نشست چهارم دوشنبههای کرمانشاه با موضوع «بررسی مسائل فرهنگی استان» توسط نشریۀ نامۀ «فرهنگ رازی» با همکاری روابط عمومی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه رازی، هشتم آذر ماه 1400 بهصورت حضوری و مجازی برگزار شد.
در این نشست «بهرام فاضلیزاد» مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمانشاه، «مهدی عبدالمالکی» مدیر سابق سازمان فرهنگی و هنری شهرداری و مدیر طرح و برنامه سازمان جهاد دانشگاهی کرمانشاه و دکتر «محمدعلی فرهادی» عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه رازی حضور داشتند.
عبدالمالکی با تأکید بر درستی نگاه انسانمدارانه به جای انسانوارانه به عرصه فرهنگ، به لزوم ایجاد ساختاری که براساس آن فرهنگ قابلتعریف باشد اشاره کرد. او فرهنگ را محصول و فرآورده انسان و مردم معرفی کرد و با این دیدگاه، وظیفه اهالی فرهنگ را تسهیلگری برای صاحبان فرهنگ و مردم دانست که در این راستا نیاز است رویکرد اقدامات در حوزه فرهنگ به سمت مشارکت مردم باشد. او با اشاره به نقش آموزش و پرورش در حوزه فرهنگ گفت: «به واسطه آموزش میتوانستیم بهترین سرمایهگذاری را داشته باشیم اما ساختار آموزشی ما پرورشهای لازم برای رشد شخصیت فرهنگی افراد جهت تبدیلشدن آنها به یک شهروند آگاه و مسئولیتپذیر را انجام نداده است.» او همچنین برای ارتقای سطح حوزه فرهنگی، از اجرای طرحهای فرهنگی با نگاه تسهیلگری و فراهمکردن ساز و کارهای نهادهای تسهیلگری به عنوان راهکارهایی برای بهبود وضعیت فرهنگی استان نام برد. او گفت: «هماهنگی و عملیاتی کردن موضوعات فرهنگی بین ۲۵ تا ۴۰ دستگاه فرهنگی را در برمیگیرد که باید براساس یک برنامه راهبردی جلو بروند اما در استان کمتر به این راهبردها توجه شده و هیچ صدای واحدی از این دستگاهها به گوش نمیرسد.»
دکتر فرهادی در بخش نظری صحبتهایش در مورد فرهنگ، ادعای خود را مبتنی بر دو فرض جامعهشناختی یعنی کلیگرایی و تعریف فرهنگ در جامعهشناسی دانست. او گفت: «امر اجتماعی کلی و غیرقابل تفکیک است. در زندگی اجتماعی، فرهنگ، سیاست، اقتصاد و … در هم تنیده هستند و بهتر است در تحلیلها این موارد را در نظر بگیریم.» دکتر فرهادی در توضیح فرض دوم خود افزود: «مورد اجماعترین تعریف فرهنگ در جامعهشناسی، الگوی عمل بودن آن است، بنابراین قالب فرهنگ و محتوای آن باید متکی بر مناسبات زندگی افراد باشند. در کرمانشاه فرهنگ جوشیده از زندگی فردی آدمها و از پایین شروع میشود.» او شیوه زندگی و نقطه شروع ساختارهای کلان را تولید دانست و با ارائه آمارهایی از سهم اشتغالزایی در سه بخش صنعت، خدمات و کشاورزی در کرمانشاه و مقایسه آنها با کشور نتیجه گرفت: «کرمانشاه یک جامعه کشاورزی سنتی و به تبع آن فرهنگش نیز همینطور است. اگر ما بخواهیم فرهنگ را مطالعه کنیم، باید مناسبات تولیدی اقتصادی را در نظر بگیریم چرا که فرهنگ محصول این مناسبات زیرین و بنیادین است. تحلیل فرهنگ، راهکار یا تغییر فرهنگی، در خود فرهنگ نهفته نیست بلکه در مناسبات تولیدی و معیشتی ریشه دارد.»
نظر دکتر فرهادی در مورد آموزش برخلاف نظر دکتر عبدالمالکی بود، به نظر او باید فرهنگ را از پایین مطالعه کرد و آموزش کمک زیادی به فرهنگ یا توافق و رویههای مورد اجماع جامعه نمیکند بلکه از ساحت تولید و مناسبات اقتصادی و اجتماعی باید مسئله را بررسی کرد و مشکل استان را عدمتوجه به این امر دانست. او گفت: «به واسطه تحولات اقتصادی شدید چند سال اخیر، همه توافقات فرهنگی مورد بازاندیشی قرار گرفتهاند، بنابراین آمار باید به روز باشد اما دو آمار سال ۹۴ و ۹۵ درباره وضعیت فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران مورد استناد است که در تحقیقی با روش نمونهگیری، مشخص شده مردم استان با درصد بالا داشتن ثروت را عامل خوشبختی دانستهاند و این یعنی ارزشهای اقتصادی در کرمانشاه مسلط شدهاند.» او وارد شدن این ارزشهای اقتصادی در جامعه کشاورزی استان با ارزشهای سنتی را عامل وضعیت فرهنگی کنونی دانست.
فاضلیزاد با تأکید بر ارتباط مسائل فرهنگی کرمانشاه با مسائل فرهنگی کشور و جهان گفت: «بومی دیدن مسائل فرهنگی شاید یک دهه قبل منطقی به نظر میرسید اما امروزه اینطور نیست.» او با اشاره به اسطورهزدایی از مسائل جهانی، راززدایی و معنازدایی، تقدسزدایی، عقلانیشدن، رشد شدید فردگرایی و علماندیشی به عنوان ویژگیهای جهان معاصر به بیان تفاوتهای جهان امروز و جهان پیشین پرداخت و گفت: «نمیتوانیم کرمانشاه را جدا از سایر استانهای ایران ببینیم چرا که کرمانشاه بخشی از ایران و ایران بخشی از فرهنگ امروز جهانی است، بنابراین مسئلهیابی به طور خاص و در نظر نگرفتن این آیتمها منطقی نیست.» او افزود: «نهاد تعلیمی تربیتی بر خلاف گذشته که محدود و معدود بود، متکثر و متنوع است. باید مسائل عمده فرهنگ در کشور توسط فرهنگشناسان شناسایی و از دل آنها مسائل استان را بیرون بکشیم و برای هر کدام از اینها، نهادهای تعلیمی تربیتی ما روی آن تمرکز کنند.»
دکتر «خلیل بیگزاده» عضو هیئت علمی گروه زبان فارسی دانشگاه رازی با حضور مجازی خود این گونه ورودکردن به مسائل فرهنگی استان را کلی و مشخص کردن سویهای برای بحث را ضروری دانست. به نظر او فرهنگ، ادبیات شفاهی بود که تمام مسائل جاری فرهنگی با بازگشت به این حوزه حل میشوند. دکتر بیگزاده گفت: «امروزه فرهنگ یک تخصص است که حتی وزارت علوم هم به آن اعتقاد ندارد، مدیران آن را نادیده گرفتهاند و هیچ کدام متخصص این حوزه نیستند.» او با نامبردن از فرهنگ به عنوان شکوه دانش در همه حوزهها افزود: «ما در جامعه شاهد یک نگاه عادتشدگی و مشروعیتبخشی به حوزه فرهنگ و دیگر حوزههای مرتبط با آن هستیم که باید کلیشهسازی را رها کنیم و از طریق هنجارگریزی و ورود به نوگرایی فرهنگسازی کنیم.» اما دکتر فرهادی به این دلیل که فرهنگ مسئلهای جمعی است با واگذار کردن بحث درباره آن به افراد متخصص موافق نبود و مسائلی مانند فرهنگسازی را ناکام و آموزش را بینتیجه دانست مگر اینکه مناسبات اجتماعی تغییر کرده باشد. او گفت: «فرهنگ ما به ازای ذهنی زندگی عینی آدمیزاد است و چیزی بیرون از آن نیست، اگر مناسبات زیرین در نظر گرفته نشود با سیاستگذاری در مسائل فرهنگی نمیتوان کار زیادی انجام داد.»
دکتر «جلیل کریمی» عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه رازی به صورت مجازی نظرات خود را ارائه داد. او با اشاره به اینکه فرهنگ، موضوع مورد بحث بسیاری از افراد و محافل است، بحثهای جمعیتشناختی مثل ازدواج، یا ادبیات شفاهی و یا آموزش را که توسط سخنرانان مطرح شد به عنوان فرهنگ در نظر نگرفت و گفت: «فرهنگ نظام نمادینی است که جامعه را پیش میبرد و درک کسانی که متصدی فرهنگ هستند، از فرهنگ جزئی، مخدوش و اداری است که با نگاه به قوانین آن را جلو میبرند.» او فاصله بسیار زیادی بین فرهنگ موجود و سیاستهای فرهنگی قائل شد و افزود: «بخشی به اسم مهندسی فرهنگی وجود دارد که فرهنگ را به یک جهت میکشد و بحث دیگری به نام فرهنگ به عنوان شیوه یا الگوی زندگی مردم وجود دارد که برایند این دو نیروی فرهنگی صفر است چرا که تصور موجود از فرهنگ جامع نیست.»
به نظر دکتر «سهراب دلانگیزان» عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه رازی، در بسیاری موارد فرهنگ وارد حوزههای دیگر شده و موضوع فرهنگ به همه و هیچ تبدیل شدهاست. او در حضور مجازی خود گفت: «نیاز است متخصصان بگویند فرهنگ چه چیزی است و چه چیزی نیست.» او افزود: «برای تعریف فرهنگ شاید نیاز است ابتدا حوزهها را افراز و برای آنها فرهنگ تعریف شود. در این راستا افرازهای عددپذیر نسبت به افرازهایی که عددپذیر نیستند سیاستگذاریهای قویتری دارند.» او به عنوان مسئله دوم به دخالت حاکمیتها و دولتها در حوزه فرهنگ اشاره کرد و گفت: «باید بررسی کنیم که آیا حاکمیتها وظیفه دخالت در حوزه فرهنگی را دارند یا از عهده آنها خارج است و باید ناظران بیطرفی باشند؟» به نظر دکتر دلانگیزان هر جا دولتها در این حوزه دخالت کردهاند نوعی فرهنگ رسمی مورد قبول دولت حاکم که قرائت خودشان از فرهنگ بوده، تسلط پیدا کرده است. این امر باعث شده جامعه دچار تشتت شود، نداند چه چیز درست و چه چیز غلط است و در نهایت فرهنگ اصلی و اصیل کنار گذاشته شده است. او در این راستا گفت: «بهتر است دولت یک ناظر بیطرف و تسهیلگر در فعالیتهای حوزه فرهنگ باشد و همچنین مقرراتگذاری صریح و قوانین تفسیرناپذیر و قوی داشته باشد.» دکتر دلانگیزان در ادامه افزود: «بعد از گذشت ۴۲ سال از حکومت جمهوری اسلامی، یک قرائت رسمی از فرهنگ وجود دارد اما دولتهای مختلف باعث قرائتهای فرعی دیگری از فرهنگ شدهاند و این بخش از فرهنگ که به ما رسیده در طول سالها شکل گرفته است. این پیوستگی فرهنگی نیازمند پیوستگی دیدگاه است و این پیوستگی فرهنگی و دیدگاه نیازمند این است که همه مطالب را به صورت یک پیوست تاریخی ببینیم و کارهایی دفعتی انجام ندهیم.»
دکتر کریمی صحبتهای دکتر دلانگیزان را تأیید کرد و به نظر او نیز اگر سیستم قانونگذاری در حوزه فرهنگ دخالت نکند، مسائل کمتری خواهیم داشت. دکتر کریمی گفت: «مدیران ما ابتدا باید ببینند در حوزه کاری خودشان چه کاری، به چه صورت و توسط چه کسانی انجام شده و آنها را مطالعه کنند. جزئینگری، جلسه و اداریمابی چیزی را حل نمیکند، ما نیازمند مطالعه در طول سال هستیم که در جلسه نتیجه آن را ارائه دهیم نه اینکه در جلسه فکر کنیم.» او افزود: «ما نه براساس برنامه بلکه براساس آزمون و خطا و تجربه پیش رفتهایم، در حالیکه باید مسیرها را بازنگری کنیم و ببینیم اشتباهات ما کجا بوده است.» فاضلیزاد نیز دلیل برگزاری جلسات متعدد توسط مدیران را عدم آگاهی آنها از شرح وظایف خود و عدم هماهنگی دانست.
دکتر «فرهاد دانشنیا» عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه رازی، به این نکته اشاره کرد که ما نمیدانیم فرهنگ چیست؟ او مهمترین مشکل را مسئلهشناسی فرهنگ و توسعه دانست که باعث شدهاند برایند سیاستها در سیاستگذاریها به اتلاف منابع منجر میشود. او گفت: «پاشنه آشیل مشکلات ما این است که نمیدانیم فرهنگ چیست؟ ما در استان نگاه کاملاً اقتصادی به فرهنگ داریم، دغدغه ما این است که چطور از مسائل فرهنگی برای درامدزایی استفاده کنیم و نگاه سیاسی و مشاورهای که خود را در جلسات نشان میدهد نگاهی غالب است.» او افزود: «ما باید در جلسات متناسب با هر موضوع به این برسیم که کدام پدیده را فرهنگی بدانیم و چطور با آن برخورد کنیم.»
عبدالمالکی به این امر معتقد بود که هر چقدر بتوانیم الگوهای رفتاری را در جامعه رشد بدهیم به ارتقا فرهنگ کمک کردهایم. او گفت: «فرهنگ مقولهای نیست که ساخته شود و مردم صاحب فرهنگ هستند. وظیفه دستگاهها و ساختار تسهیلگری است. چگونگی ایفای این نقش تسهیلگری در زیستبوم کرمانشاه بسیار مهم است. فرهنگ جایگاهی در راهبردهای اولیه استان نداشته است و برنامه تدوین شده و یا سند توسعه فرهنگی برای استان نداریم.»
دکتر «حسنینسب» عضو هیئت علمی گروه دانشگاه رازی در مقابل صحبتهای سخنرانان به این مسئله اشاره کرد که اکثر افراد در پی مداخلات برای بهبود فرهنگ هستند اما همین مداخلهگری مشکلزا است و فرهنگ نیازی به مداخلهگری ندارد. او گفت: «به جای سیاستگذاری در حوزه فرهنگ، باید سراغ بسترسازی فرهنگی برویم و راهحل ما بر بسترسازی بیشتر و کاهش مداخلهگری باشد.»