مقاومت شکننده - معاونت فرهنگی
هشتمین نشست از سلسلهنشستهای کتابخوانی معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی روز سهشنبه ۲۵ آبانماه سال جاری بهصورت مجازی برگزار شد.
در این نشست، دکتر «روحاله بهرامی»؛ دانشیار علوم تاریخی دانشگاه رازی، کتاب «مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران: از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی)» اثر «جان فوران» را معرّفی و نقد کرد.
دکتر بهرامی ضمن تشکر از تمامی دستاندرکاران برگزاری نشستهای کتابخوانی، خدمات فرهنگی آنها را در دو سطح دانشگاه و جامعه ارزشمند دانست و پس از این مقدمه به معرّفی نویسنده و کتاب پرداخت.
متن این جلسه در ادامه آمدهاست.
شأن علمی «جان فوران»
دکتر بهرامی، «فوران» را یکی از جامعهشناسان و مورخان برجسته جهان معاصر درزمینه مطالعات تاریخی و اجتماعی بهحساب آورد که دیدگاههای ارزشمندی را در حوزه نظریههای انقلاب و انقلابهای اجتماعی (بهویژه در عرصه جامعهشناسی تاریخی)، تغییرات طولانیمدت و انقلابهای اجتماعی در ایران مخصوصاً در ۵۰۰ سال اخیر و در ارتباط با انقلاب اسلامی مطرح کرده است. او در حوزه مطالعات ایران چندین اثر برجسته دارد که ریشه در دوره تحصیلات آکادمیک وی دارند و با دغدغهمندی خاصی انجام شدهاند ولی ظاهراً، این نویسنده فرصتی برای مطالعات حضوری در جامعه ایران پیدا نکرده است. مجموعه مقالات «دگرگونیهای اجتماعی و تئورهای انقلاب در ایران» و کتاب «یکصد سال انقلاب در ایران» از آثار وی هستند؛ علاوهبراین، «فوران» با تکیهبر «مکتب وابستگی» مقالات متعددی در حوزه مطالعات ایران و جهان سوم انجام داده است. البته، مهمترین اثر برجسته وی درباره ایران و در حوزه جامعهشناسی با رویکرد تاریخی، کتاب «مقاومت شکننده» است.
مقاومت شکننده جان فوران
این استاد دانشگاه با بیان اینکه کتاب مقاومت شکننده ازجمله مطالعات آکادمیک ارزشمند درزمینه دگرگونیها و مسائل اجتماعی جامعه ایران است به معرفی ساختار و محتوای آن پرداخت و افزود: «مقاومت شکننده یا تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی یک پژوهش میانرشتهای در حوزه جامعهشناسی و تاریخ با رویکرد تلفیقی جامعهشناسی تاریخی است که عرصهای از زمان بلندمدت را در حوزه مطالعاتش بررسی کرده است. این کتاب در قالب یک مقدمه، سه بخش و ۹ فصل تنظیم شده است؛ «فوران» در فصل مقدماتی چارچوب نظری و روششناسی تحولات اجتماعی تاریخ ایران را برمبنای نظریات مکتب وابستگی و توسعهنیافتگی تبیین میکند؛ درواقع در چارچوب رویکرد تلفیقی پنجگانه یعنی نظریههای نظام جهانی (والرشتاین)، وجوه تولید (مارکسیستی)، توسعه وابسته (براساس دیدگاههای کاردوسو و فالتو)، دولت سرکوبگر و فرهنگهای سیاسی مقاومت و مشروعیت (ماکس وبر) کار خود را پیش میبرد.» در بخش اول کتاب، «فوران» دگرگونیها و ساختار اجتماعی جامعه ایران پیش از سرمایهداری را در دو فصل از روزگار تأسیس دولت صفویه یعنی از سال ۱۵۰۰ میلادی مطابق با ۸۷۹ شمسی تا انقلاب اسلامی ایران بررسی میکند.
دوره صفوی
در ادامه معرفی بخش اول کتاب دکتر بهرامی افزود: «نویسنده در فصل اولِ بخش اول تحتعنوان «صورتبندی اجتماعی»، در دوره شاه عباس (۱۰۰۰ ه. ش.) و اوجگیری قدرت صفویه، ساختار را بررسی میکند. در این فصل درباره مسائلی مانند «ماهیت دولت و امپراتوری صفویه» و «ساختار اقتصادی جامعه ایرانی در این محدوده تاریخی» تحتعنوان سه بخش اساسی بحث میشود؛ این مهمترین سمتگیری پژوهشی «فوران» است که تمام تحلیلهای بعدی خود را براساس «وجوه تولید متنوع در جامعه ایران» مطرح میکند. درواقع، نویسنده سه وجه تولید «عشایری و شبانکارگی»، «نظام زمینداری یا دهقانی» و «شهری»؛ همچنین «مسئله بازرگانی خارجی»، «مناسبات با غرب» و «ساختار اجتماعی جامعه ایرانی» را در دوره قبل از سرمایهداری در ارتباط با صورتبندی اجتماعی موجود بررسی میکند. البته، «فوران» این بحث را در فصل بعدی این بخش بیشتر بسط داده و مباحث عمدهای مانند «سنخشناسی تحول اجتماعی» در دوره صفویه را موردتوجه قرار میدهد. علاوهبراین، به درگیریهای درونی جامعه ایران در امپراتوری صفویه، مناسبات خارجی، گرایشهای غیردینی بهویژه در دوره شاه عباس، سقوط صفویه، حضور افغانها، دولت نادری و زندی و درنهایت برآمدن قاجار و نقش هر یک از آنها در این دگرگونیها میپردازد. «فوران» با این بررسی طولانیمدت معتقد است که «تاریخ معاصر ایران» از صفویه آغاز میشود و همه تحولات ساختاری و طبقاتی در جامعه ایرانی که امپراتوری صفویه بهوجود آورده است، در ادوار بعدی چیزی جز «تولید سرمایهداری» به آن افزوده نمیشود. او سرمایهداری وابسته را مقوله دیگری میداند که این صورتبندیها را تحتتأثیر قرار میدهد.»
از قاجار تا پهلوی
دکتر بهرامی با تأکید بر اینکه نویسنده در بخش دوم کتاب ساختار و تحول اجتماعی ایران را در عصر قاجار (۱۱۷۹ه. ش) بررسی میکند، اضافه کرد: «فوران این بخش را که مشتمل بر بررسی ساختاری و تحولات اجتماعی جامعه ایران در عصر قاجار است، از تکاپوهای یکی از اجزای اتحادیه قزلباشهای وابسته به دولت صفوی برای رسیدن به قدرت و تشکیل حاکمیت فراگیر در جامعه ایران شروع میکند و تا سال ۱۳۴۰ را که مصادف با سقوط دولت قاجار و تأسیس سلطنت پهلوی است، دنبال میکند. البته، باید یادآور شد که خودِ قاجار هم یکی از اجزای اتحادیه قزلباشهای وابسته به دولت صفوی بوده است. علاوهبراین، در این بخش، نویسنده معتقد است که صورتبندی جامعه ایران در دوره قاجار بدون تغییر، همان صورتبندی دوره صفویه با تمام دگرگونیهای اجتماعی، ساختار، وابستگی اجتماعی و وجوه تولید است. ازاینرو، او دوره قاجار را تداوم دوره صفوی میداند، اما بر یک امر جدی یعنی تأثیر سیاست خارجی و مناسبات اقتصادی بر تغییر صورتبندیهای اصلی جامعه ایران با وجوه تولید دهقانی، ایلی، شهرنشینی و بازرگانی تأکید دارد. لذا، آنچه در دوره قاجار مطرح است، نفوذ عنصر خارجی در سیاست و عرصه اقتصادی است. درواقع، نویسنده در اینجا براساس رویکرد ترکیبی خودش وارد مسئله «ماهیت وابستگی» جامعه ایران میشود.»
وی ادامه داد: «فوران در فصل دوم بخش دوم، به کشمکشهای درونی جامعه ایران بهدلیل نفوذ خارجی در دو عرصه سیاسی و اقتصادی، اعتراضات سنتی برجایمانده از دوره صفوی در جامعه ایران و ظهور نوعی تلاش فکری معطوفبه اصلاحطلبان در جامعه ایران میپردازد و آنها را پاسخهایی ناکافی به این بحرانها میداند. همچنین، او وقوع انقلاب مشروطه، روند حوادث و نیروهای درگیر در این انقلاب را بررسی میکند. فوران در این دوره بیشتر از دوره صفویه، به چارچوب نظری خودش بهعنوان سازمان ایدئولوژی یا فرهنگ و دولت میپردازد و معتقد است که «نیروهای اجتماعی» در انقلاب مشروطیت، همچنین در سازمان، ایدئولوژیها و فرهنگهای مردمی و پیامدهای حاصل از این انقلاب نقش مهمی داشتهاند. البته، او تبیین بایستهوشایستهای از این مسئله ندارد. او در این فصل به مقولههای دیگری مانند جنگ جهانی، گرایش به انقلاب از بالا باتوجهبه ناکامی در انقلاب مشروطیت در ایران، وقوع کودتا و به قدرترسیدن رضاخان تا تأسیس حاکمیت پهلوی و انقراض قاجار در سال (۱۳۰۴ ه. ش.) پرداخته و آنها را به پایان دوره قاجار وصل میکند. «فوران» با یک جمعبندی پایانی از این مسئله وارد بخش دیگری از کتاب میشود.»
دوره پهلوی و انقلاب اسلامی
این دانشیار علوم تاریخی با اشاره به اینکه «فوران» در بخش سوم کتاب به ساختار و دگرگونی اجتماعی ایران در عصر پهلوی، پایان روزگار قاجار و تغییرات سلطنت تا وقوع انقلاب اسلامی میپردازد، ادامه داد: «در این بخش، نویسنده نزدیکبه ۷۰ سال از تحولات جامعه ایران را در چهار فصل بررسی کرده است که تا یکدههواندی پس از انقلاب اسلامی ایران را نیز دربرمیگیرد. البته، من معتقدم که درقیاسبا دوره صفوی که دوره سنت بوده و روند حوادث و تحولات در آن کُند است، فوران از رخدادهای مربوطبه این ۷۰ سال که طی آن چندین انقلاب عظیم رخ داده است، به شتاب گذر کرده است. علاوهبراین، نویسنده در این بخش درکنار مسائلی مانند ساختار، صورتبندیهای اجتماعی، وجه تولید و مفهوم اقتصاد وابسته، به تبدیلشدن ایران به یک کشور حاشیهای اشاره میکند که متعاقب آن حاکمیت پهلوی تلاش میکند تا از این بحران وابستگی حاشیهای عبور کرده و ایران را به یک جامعه نیمهحاشیهای در حاشیه استعمار و نظام جهانی تبدیل کند.»
او افزود: «فصل اول بخش سوم، تحتعنوان «دولت، جامعه و اقتصاد در دوره رضاشاه» است و بیشتر تمرکز آن بر انقراض رسمی حاکمیت قاجار و تثبیت دولت رضاخان یعنی برقراری حاکمیت پهلوی از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ است. فوران بر مفهوم «فشردگی اجتماعی» به معنی تحتفشار قراردادن جامعه برای جلوگیری از تحرک آنها علیه وضعیت موجود تأکید دارد. همچنین، او از حکومت رضاشاه بهعنوان «استبداد» یاد کرده است و معتقد است که مقولههای استبداد، نظامیگری، تجددگرایی و غربگرایی عناصر اساسی دولت رضاشاه بود. فوران به بازبینی وضعیت اقتصادی و ساختارهای طبقاتی جامعه ایران در عهد رضاشاه پرداخته و مسئله وجوه تولید را مجدداً درارتباطبا ساختار اقتصادی و اجتماعی و تحولات آن را در قالب محدودیتهای نظام سرمایهداری وابسته و توسعه وابسته بررسی میکند. همچنین، او در اینجا رابطه ایران را با یکی از مقولههای رویکردش یعنی نظریه «نظام جهانی» والرشتاین نیز مطرح میکند و معتقد است که این رابطه ایران با نظام جهانی، مداخلهگری خارجی و فشردگی اجتماعی در دوره رضاشاه باعث کاملشدن وابستگی ایران میشود. البته فوران تأکید میکند که اگرچه ایران در مدار وابستگی قدرتهای بزرگ بوده است، بهدلیل وجود دو قدرت متعارض در شمال و جنوب آن، هرگز مستعمره مطلق نشده است. او همچنین با تأکید بر نظریه نظام جهانی، معتقد است که دولت صفویه خودش یک نظام مستقل در نظام جهانی بوده و به قدرتهای دیگر وابسته نبوده و همتراز با بریتانیا و فرانسه است.»
سقوط رضاشاه و رویکارآمدن محمدرضا شاه
دکتر بهرامی با بیان اینکه «فوران» در فصل ۷ کتاب به رخدادهای ۱۳۲۰ تا کودتای ۱۳۳۲ میپردازد، ادامه داد: «نویسنده باتوجهبه شرایط موجود، دگرگونیها و تنوع احزاب بهعلت سقوط دیکتاتوری و تشکیل قدرت شاه جوان که هنوز قدرتی برای اِعمال دیکتاتوری ندارد، مباحثی مانند برقراری دموکراسی، نهضت ملیشدن نفت، جنبشهای جداییطلبانه (آذربایجان و کردستان متأثّر از اندیشههای چپ مارکسیست- کمونیستی)، ماهیت جنبشهای خودمختاری، وضعیت سیاسی- اقتصادی دوره مصدق و مقوله فرهنگ و ایدئولوژی را در این قسمت بررسی میکند. همچنین، در این دوره تاریخی، او به وضع نابسامان جامعه ایران اشاره میکند که بهدلیل جنگ جهانی دوم به اشغال قدرتهای بزرگ درآمده است. علاوهبراین، فوران در دوره رضاشاه، نقش بریتانیا را در ایران بهدلیل بحث مقوله نفت مهم دانسته و آن را بهعنوان متروپل معرفی کرده و تأکید میکند که با سقوط رضاشاه جایگاه متروپل از بریتانیا به آمریکا تغییر مییابد، یعنی ایران از مدار وابستگی بریتانیا به مدار وابستگی آمریکا درمیآید. طرحهای اصل چهار «ترومن» هم در همین دوره مطرح و اجرا میشوند.»
وی افزود: نویسنده در فصل هشتم توسعه و سرمایهداری وابسته در ایران را در دوره محمدرضا شاه پس از کودتای ۱۳۳۲ تا انقلاب ۱۳۵۷ بررسی میکند. درواقع، او به رشد دیکتاتوری محمدرضا، درآمدهای نفتی، مداخلههای قدرت، برنامهریزیهای وابسته به نظام سرمایه (آمریکا) و اصلاحات و اقدامهایی که در این مدار شکل میگیرد، میپردازد. بهباور فوران، تا اواخر دوره حکومت محمدرضا شاه، حلقه توسعه وابسته به آمریکا تکمیل شده و نظام سلطانی، پول نفت و تحولاتی که متأثر از این وابستگی در ساختار اقتصادی، طبقاتی جامعه و وجوه تولید (دهقانی، نظام اراضی و شبانکارگی) بهوجود میآید، این وجه تولید سرمایهداری و خردهکالایی را با گروههای دیگر درهم میتند. بهبیاندیگر، این وابستگی، مجموعهای از ساختارهای پیچیده اجتماعی و صورتبندیای را ایجاد میکند که با نارضایتی اجتماعی همراه میشود. البته، باید به این نکته هم اشاره کردکه حاکمیت پهلوی در اواخر حیات خودش برای حرکت از سمت وابستگی و حاشیهبودن به سمت نیمهحاشیگی طرحهایی مطرح میکند که بهنظر «فوران» بلندپروازانه هستند.»
این استاد دانشگاه در معرفی فصل پایانی کتاب با اشاره به اینکه در این قسمت مباحث مربوط به انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ و تحولات پسازآن تا سال ۱۳۷۰ کنکاش میشود، ادامه داد: «نویسنده نظریههای انقلاب و انقلاب ایران را مرور کرده و قیام ۱۵ خرداد را بهعنوان طلیعه انقلاب اسلامی معرفی میکند. فوران همچنین، به برخی از دگرگونیهای اجتماعی مثل ائتلافهای چندلایه که متأثّر از نظام سرمایهداری وابسته، حوادث انقلاب را شکل دادهاند، اشاره میکند. درواقع، نویسنده به یک نوع «ائتلاف مردمی در سراسر تاریخ ایران» معتقد است که مقاومت شکننده بر این نگاه مبتنی است.»
نقدی بر مقاومت شکننده
پس از معرفی بخشهای مختلف کتاب، دکتر بهرامی با تأکید بر اینکه وجه کامل نقد زمانی صورتبندی خاص خودش را دارد که نقد، ناقد و منقود همه حاضر باشند، به وجوه قوت و ضعف کار فوران پرداخت و گفت: «نویسنده در این اثر یک دوره بلندمدت یعنی ۵۰۰ سال دگرگونی اجتماعی را در تاریخ ایران بررسی کرده است و اگرچه خیلی از افراد با این رویکرد بلندمدت مخالفند، بهاعتقاد من چنین رویکردی میتواند به پژوهشگر کمک کند تا مسائلی را کشف کند که یک نگاه کوتاهمدت از درک آن عاجز است. همچنین، اتخاذ رویکرد تاریخی در جامعهشناسی تاریخی از دیگر ویژگیهای مثبت کار فوران است. در مقابل، از وجوه ضعف کار فوران میتوان به مواردی مانند استفاده از منابع دستِ دوم برای انجام این پژوهش، نداشتن مطالعه عینی و حضوری در جامعه ایران و نداشتن درک درست از مفهوم ایرانی و معادلسازی آن با فارسیبودن (بهشمارنیاوردن کُرد، بلوچ و غیره بهعنوان ایرانی) اشاره کرد. البته، نقد بسیار جدی که بر این کار وارد است این است که فوران در تبیین تحولات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران آنطور که باید از رهیافت «وبری» بهره نبرده و بیشازاندازه تحتتأثیر دیدگاههای مکتب وابستگی قرار گرفته است.»
در ادامه حاضرین در جلسه دیدگاههای خود را مطرح کردند و دکتر بهرامی به آنها پاسخ داد.